زمزمه کردن (مترادف)

مترادفات قرآنی زمزمه کردن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «تخافت»، «تناجی».

مترادفات «زمزمه کردن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
تخافت ریشه خفت مشتقات خفت
قُلِ ٱدْعُوا۟ ٱللَّهَ أَوِ ٱدْعُوا۟ ٱلرَّحْمَٰنَ أَيًّا مَّا تَدْعُوا۟ فَلَهُ ٱلْأَسْمَآءُ ٱلْحُسْنَىٰ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَٱبْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا
تناجی ریشه نجو مشتقات نجو
يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا تَنَٰجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَٰجَوْا۟ بِٱلْإِثْمِ وَٱلْعُدْوَٰنِ وَمَعْصِيَتِ ٱلرَّسُولِ وَتَنَٰجَوْا۟ بِٱلْبِرِّ وَٱلتَّقْوَىٰ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ ٱلَّذِىٓ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

معانی مترادفات قرآنی زمزمه کردن

«تخافت»

خداى تعالى گويد: يتخافتون‏ بينهم‏- 103 طه) (در ميان خويش بآرامى سخن مى‏گويند).

و آيه‏ و لا تخافت‏ بها- 110/ اسراء) (آرام ادا نكن).

المخافتة و الخفت‏- كلام سر بسته گفتن و پوشيده داشتن سخن.

شاعر گويد:و شتان بين الجهر و المنطق الخفت‏ (چقدر فاصله است ميان سخن آشكار و پوشيده).[۱]

«تناجی»

اصل‏ نجاء و جدا شدن از چيزى است مثل- نجا فلان من فلان- او نجات يافت و جدا شده فعلش- أنجيته‏ و نجيته‏- است (باب افعل و تفعيل) در آيه گفت:

و أنجينا الذين آمنوا- النمل/ 53 و إنا منجوك‏ و أهلك‏- العنكبوت/ 33 و و إذ نجيناكم من آل فرعون‏- البقره/ 49 و فلما أنجاهم إذا هم يبغون في الأرض بغير الحق‏- يونس/ 23 (همين كه انسانها را از سختى‏ها نجات داديم مجددا باز در زمين بناحق ستمگرى ميكنند).

و فأنجيناه و أهله إلا امرأته‏- الاعراف/ 83 (در مورد نجات لوط پيامبر از عذاب الهى است كه زنش نافرمان بود و عذاب شد).

فأنجيناه و الذين معه برحمة منا- الاعراف/ 72 و و نجيناهما و قومهما- الصافات/ 115 و نجيناهم بسحر نعمة- القمر/ 34 (اشاره به نجات پاكان قوم لوط است ميگويد آنها را با دور كردن از شهر نجاتشان داديم و اين نعمت الهى است).

و نجينا الذين آمنوا- فصلت/ 18 و نجيناهم من عذاب غليظ- هود/ 58 و در باره نجات يافتن از دوزخ در دنيا و آخرت فرمود:

ثم ننجي الذين اتقوا- مريم/ 72 و ثم ننجي رسلنا- يونس/ 103 (پارسايان و تقوى پيشگان و رسولانمان را نجات ميدهيم).

نجوة و نجاة- جاى بلند و مرتفع كه در اثر بلندى از بقيه اطراف جداگانه است و گفته‏اند نام بلندى و كوه بلند به نجوه براى اينست كه هر كسى بر بلندى رود از سيل نجات مى‏يابد.

نجيته‏- او را ترك كردم بخاطر رفتن بر بلندى كوه، بر اين معنى گفت: فاليوم ننجيك ببدنك‏- يونس/ 92 كندن پوست درخت يا گوسفند را هم- نجو- گويند شاعر ميگويد:فقلت انجوا عنها نجا الجلد انه‏/سيرضيكما منها سنام نجاريه‏ (شعر از عبد الرحمن بن حسان است ميگويد، بآنها گفتم مثل پوست جدا شده از او دور شويد كه با بلندى كوهانى و يال شترى از آن خشنودتان ميكند).

ناجيته‏- اصلش اينست كه او را بر بلندى زمين هدايت كردى يا از- نجات يعنى ياريش كردى تا آزاد شد. يا او را به رازت مطلع كردى.

تناجى‏ القوم- در همين معنى اخير است (نجوا كردن و پنهانى رازى را گفتن) در آيه گفت:

يا أيها الذين آمنوا إذا تناجيتم فلا تتناجوا بالإثم و العدوان و معصية الرسول و تناجوا بالبر و التقوى‏- المجادله/ 9 و آيه‏ إذا ناجيتم‏ الرسول فقدموا بين يدي نجواكم صدقة- المجادله/ 12

نجوى‏- در اصل مصدر است- در آيه گفت:

إنما النجوى من الشيطان‏- المجادله/ 1 و أ لم تر إلى الذين نهوا عن النجوى‏- المجادله/ 8 و گفت: و أسروا النجوى الذين ظلموا- الانبياء/ 30 اين آيه آگاهى ميدهد بر اينكه ستمگران به هيچ روى اظهار سخن‏ نميكنند اما نجواى آنها خود را نمايان ميسازد. و گفت:

ما يكون من نجوى ثلاثة إلا هو رابعهم‏- المجادله/ 7 واژه نجوى بطور مفرد و جمع هر دو بكار ميرود مثل- هو نجوى- و هم نجوى- گفت:

و إذ هم نجوى‏- الاسراء/ 47 نجى‏- همان‏ مناجى‏ يا ندا كننده است كه براى جمع و مفرد بكار ميرود در آيه گفت:

و قربناه نجيا- مريم/ 52 (در باره حضرت موسى است كه خداوند ميفرمايد ما او را در طور ندا كرديم و بمقام قرب خويش برگزيديم). و گفت:

فلما استيأسوا منه خلصوا نجيا- يوسف/ 8 (همين كه برادران يوسف از پذيرفتن خواهش خود مأيوس شدند خلوت كرده و با هم به آرامى سخن گفتند).

باب‏ انتجاء- يعنى برگزيدن ميگويند- انتجيت‏ فلانا- يعنى او را براى راز و سرم برگزيدم.

أنجى‏ فلان- به زمين بلندى رفت،- و هم في أرض‏ نجاة- به سرزمينى رسيدند كه از درختانش عصاها و كمان‏هائى بدست آورند- نجا- چوبهائى كه پوستشان كنده شده.

بعضى گفته‏اند- نجوت‏ فلانا- يعنى دهانش را بوئيدم كه دليلشان سخن شاعر است كه ميگويد: اگر نجوت- را بخاطر اين بيت به اين معنى حمل كنيم اين بيت دليلى بر آن معنى نيست، بلكه ميخواهد بگويد: من بسوى او خيزش برداشتم و از بخار دهانش بوى سگ مرده يافتم.

نجوة- بطور كنايه مدفوع انسان است، ما أنجاه- او را بهبود نبخشيد.

استنجاء- دور كردن مدفوع يا دور كردن درد و اذيت آن از خود، مثل تغوط- كه در همان معنى دفع مدفوع است كه خود را از زحمت خلاص كند.

و مثل استجمر- طلب سنگ كردن.

نجأة- چشم زدن است، در حديثى است كه‏ «ارفعوا نجأة السائل باللقمة». نظر سائل يا متكدى را با لقمه‏اى بر طرف كنند.[۲]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 617
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 293-288