رهایی (مترادف)
مترادفات قرآنی رهایی
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نجاة»، «مناص»، «انقذ».
مترادفات «رهایی» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
نجاة | ریشه نجو | مشتقات نجو | وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ ٱذْكُرُوا۟ نِعْمَةَ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَىٰكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوٓءَ ٱلْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَآءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَآءَكُمْ وَفِى ذَٰلِكُم بَلَآءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ
|
مناص | ریشه نوص | مشتقات نوص | كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوا۟ وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ
|
انقذ | ریشه نقذ | مشتقات نقذ | أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ ٱلْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِى ٱلنَّارِ
|
معانی مترادفات قرآنی رهایی
«نجاة»
اصل نجاء و جدا شدن از چيزى است مثل- نجا فلان من فلان- او نجات يافت و جدا شده فعلش- أنجيته و نجيته- است (باب افعل و تفعيل) در آيه گفت:
و أنجينا الذين آمنوا- النمل/ 53 و إنا منجوك و أهلك- العنكبوت/ 33 و و إذ نجيناكم من آل فرعون- البقره/ 49 و فلما أنجاهم إذا هم يبغون في الأرض بغير الحق- يونس/ 23 (همين كه انسانها را از سختىها نجات داديم مجددا باز در زمين بناحق ستمگرى ميكنند).
و فأنجيناه و أهله إلا امرأته- الاعراف/ 83 (در مورد نجات لوط پيامبر از عذاب الهى است كه زنش نافرمان بود و عذاب شد).
فأنجيناه و الذين معه برحمة منا- الاعراف/ 72 و و نجيناهما و قومهما- الصافات/ 115 و نجيناهم بسحر نعمة- القمر/ 34 (اشاره به نجات پاكان قوم لوط است ميگويد آنها را با دور كردن از شهر نجاتشان داديم و اين نعمت الهى است).
و نجينا الذين آمنوا- فصلت/ 18 و نجيناهم من عذاب غليظ- هود/ 58 و در باره نجات يافتن از دوزخ در دنيا و آخرت فرمود:
ثم ننجي الذين اتقوا- مريم/ 72 و ثم ننجي رسلنا- يونس/ 103 (پارسايان و تقوى پيشگان و رسولانمان را نجات ميدهيم).
نجوة و نجاة- جاى بلند و مرتفع كه در اثر بلندى از بقيه اطراف جداگانه است و گفتهاند نام بلندى و كوه بلند به نجوه براى اينست كه هر كسى بر بلندى رود از سيل نجات مىيابد.
نجيته- او را ترك كردم بخاطر رفتن بر بلندى كوه، بر اين معنى گفت:
فاليوم ننجيك ببدنك- يونس/ 92
كندن پوست درخت يا گوسفند را هم- نجو- گويند شاعر ميگويد:فقلت انجوا عنها نجا الجلد انه/سيرضيكما منها سنام نجاريه
(شعر از عبد الرحمن بن حسان است ميگويد، بآنها گفتم مثل پوست جدا شده از او دور شويد كه با بلندى كوهانى و يال شترى از آن خشنودتان ميكند).
ناجيته- اصلش اينست كه او را بر بلندى زمين هدايت كردى يا از- نجات يعنى ياريش كردى تا آزاد شد. يا او را به رازت مطلع كردى.
تناجى القوم- در همين معنى اخير است (نجوا كردن و پنهانى رازى را گفتن) در آيه گفت:
يا أيها الذين آمنوا إذا تناجيتم فلا تتناجوا بالإثم و العدوان و معصية الرسول و تناجوا بالبر و التقوى- المجادله/ 9
و آيه إذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجواكم صدقة- المجادله/ 12 نجوى- در اصل مصدر است- در آيه گفت:
إنما النجوى من الشيطان- المجادله/ 1 و أ لم تر إلى الذين نهوا عن النجوى- المجادله/ 8 و گفت: و أسروا النجوى الذين ظلموا- الانبياء/ 30 اين آيه آگاهى ميدهد بر اينكه ستمگران به هيچ روى اظهار سخن نميكنند اما نجواى آنها خود را نمايان ميسازد. و گفت:
ما يكون من نجوى ثلاثة إلا هو رابعهم- المجادله/ 7 واژه نجوى بطور مفرد و جمع هر دو بكار ميرود مثل- هو نجوى- و هم نجوى- گفت:
و إذ هم نجوى- الاسراء/ 47 نجى- همان مناجى يا ندا كننده است كه براى جمع و مفرد بكار ميرود در آيه گفت:
و قربناه نجيا- مريم/ 52 (در باره حضرت موسى است كه خداوند ميفرمايد ما او را در طور ندا كرديم و بمقام قرب خويش برگزيديم). و گفت:
فلما استيأسوا منه خلصوا نجيا- يوسف/ 8 (همين كه برادران يوسف از پذيرفتن خواهش خود مأيوس شدند خلوت كرده و با هم به آرامى سخن گفتند).
باب انتجاء- يعنى برگزيدن ميگويند- انتجيت فلانا- يعنى او را براى راز و سرم برگزيدم.
أنجى فلان- به زمين بلندى رفت،- و هم في أرض نجاة- به سرزمينى رسيدند كه از درختانش عصاها و كمانهائى بدست آورند- نجا- چوبهائى كه پوستشان كنده شده.
بعضى گفتهاند- نجوت فلانا- يعنى دهانش را بوئيدم كه دليلشان سخن شاعر است كه ميگويد:نجوت مجالدا فوجدت منه/كريح الكلب مات حديث عهد
اگر نجوت- را بخاطر اين بيت به اين معنى حمل كنيم اين بيت دليلى بر آن معنى نيست، بلكه ميخواهد بگويد: من بسوى او خيزش برداشتم و از بخار دهانش بوى سگ مرده يافتم.
نجوة- بطور كنايه مدفوع انسان است، ما أنجاه- او را بهبود نبخشيد.
استنجاء- دور كردن مدفوع يا دور كردن درد و اذيت آن از خود، مثل تغوط- كه در همان معنى دفع مدفوع است كه خود را از زحمت خلاص كند.
و مثل استجمر- طلب سنگ كردن.
نجأة- چشم زدن است، در حديثى است كه
«ارفعوا نجأة السائل باللقمة».
نظر سائل يا متكدى را با لقمهاى بر طرف كنند[۱]
«مناص»
ناص إلى كذا- يعنى باو پناه برد- ناص عنه- يعنى از او برگشت ينوص فعل مضارع- نوصا- مصدر آن است. مناص- پناهگاه در آيه گفت:
و لات حين مناص- ص/ 3.[۲]
«انقذ»
إنقاذ- رها كردن از ورطه هلاكت و سختى است آيه:
و كنتم على شفا حفرة من النار فأنقذكم منها- آل عمران/ 103 نقذ- همان است كه آنرا نجات دادهاى.
فرس نقيذ- اسبى كه از دست ديگران گرفته شود گوئى كه خلاصش كردهاى جمعش- نقائذ.[۳]