تهیه کردن (مترادف)

مترادفات قرآنی تهیه کردن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «هیّأ»، «اعتد»، «اعدّ»، «جهّز».

مترادفات «تهیه کردن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
هیّأ ریشه هیأ مشتقات هیأ
إِذْ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبْنَ مَرْيَمَ ٱذْكُرْ نِعْمَتِى عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ ٱلْقُدُسِ تُكَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِى ٱلْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ ٱلْكِتَٰبَ وَٱلْحِكْمَةَ وَٱلتَّوْرَىٰةَ وَٱلْإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ ٱلطِّينِ كَهَيْـَٔةِ ٱلطَّيْرِ بِإِذْنِى فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًۢا بِإِذْنِى وَتُبْرِئُ ٱلْأَكْمَهَ وَٱلْأَبْرَصَ بِإِذْنِى وَإِذْ تُخْرِجُ ٱلْمَوْتَىٰ بِإِذْنِى وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِٱلْبَيِّنَٰتِ فَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ
اعتد ریشه عتد مشتقات عتد
أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَن يَتَّخِذُوا۟ عِبَادِى مِن دُونِىٓ أَوْلِيَآءَ إِنَّآ أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَٰفِرِينَ نُزُلًا
اعدّ ریشه عدد مشتقات عدد
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا۟ وَلَن تَفْعَلُوا۟ فَٱتَّقُوا۟ ٱلنَّارَ ٱلَّتِى وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَٰفِرِينَ
جهّز ریشه جهز مشتقات جهز
وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ٱئْتُونِى بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّىٓ أُوفِى ٱلْكَيْلَ وَأَنَا۠ خَيْرُ ٱلْمُنزِلِينَ

معانی مترادفات قرآنی تهیه کردن

«هیّأ»

هَيْئَة- حالتى است كه هر چيزى بر آن قرار دارد چه محسوس باشد و چه معقول و درك شدنى، اما اين واژه در امور محسوس بيشتر بكار رفته است خداى تعالى فرمود: أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ‏ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ- آل عمران/ 49

مُهَايَاة- چيزيست كه مردم تهيه و فراهم ميكنند و بر اساس گمان خويش راضى و خشنود ميشوند، در آيه: وَ هَيِّئْ‏ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً- الكهف/ 10 و وَ يُهَيِّئْ‏ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً- الكهف/ 16 هَيَّاك‏ أن تفعل كذا- يعنى بر حذر باش كه آن كار را انجام دهى.[۱]

«اعتد»

العَتَاد: پس‏انداز كردن چيزى قبل از نياز به آن، مثل: إعداد: آماده كردن. عَتِيد: آماده كننده و آماده شده گفت: (هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ- 23/ ق) (رَقِيبٌ‏ عَتِيدٌ- 18/ ق) يعنى: اعمال بندگان حساب شده است. و آيه (أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً- 18/ نساء) گفته شده- أعتدنا- وزن أفعلنا از عَتَاد- است و يا اينكه اصلش از- أعددنا- است كه يكى از حروف (د) آن به حروف (ت) تبديل شده است.

فرسٌ‏ عَتِيدٌ و عَتِدٌ: اسب آماده به سوارى و دويدن.

عَتُود: بزغاله، جمعش- أَعْتِدَة و عِدَّان‏: بصورت ادغام حرف (ت) در (د) يعنى: (بزغاله‏ها و نوزادان بز).[۲]

«اعدّ»

العَدَد: رقمها و يكى‏هاى تركيب شده، گفته‏اند: عدد، تركيب- آحاد است كه هر دو عبارت يكى است چه آحاد مركّب و چه تركيب آحاد. در آيه: (عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ‏- 5/ يونس) (عدد و شماره سالها و حساب) خداى تعالى گويد: (فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً- 11/ كهف) ذكر و يادآورى سالهاى خواب اصحاب كهف در غار با عدد، آگاهى دادن بر كثرت و زيادى خواب آنهاست.

العَدّ: ضميمه كردن بعضى اعداد به بعض ديگر، خداى تعالى گويد (لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ‏ عَدًّا- 94/ مريم) (فَسْئَلِ‏ الْعادِّينَ‏- 113/ مؤمنون) يعنى حسابدانان و شمارشگران. و آيات:

(كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ‏- 112/ مومنون) سؤال كن و بگو به شماره سالها چه مدّت در زمين بوده‏ايد).

(وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‏- 47/ حجّ) (يوم در پيشگاه پروردگارت همچون هزار سال است كه شما آنرا شماره مى‏كنيد) معنى- عَدّ- از آنچه كه گفته شد بر وجوهى ديگر هم تعميم يافته است. شي‏ءٌ مَعْدُودٌ و محصور: در مورد چيز كم و اندك گفته مى‏شود در برابر چيزى كه از كثرت و فزونى به حساب و شماره در نمى‏آيد، مثل عبارت بغير حساب- كه در قرآن به آن اشاره شده است. (به ذيل واژه حسب مراجعه شود). و بر اين اساس آيه: (إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً- 80/ بقره) مگر روزهايى كم و اندك زير (بنى اسرائيل بعد از پرستش گوساله) مى‏گفتند ما به تعداد روزهاى كمى كه گوساله را پرستيده‏ايم عذاب مى‏شويم و عكس اين نيز گفته‏ مى‏شود مثل: جيشٌ‏ عَدِيد: لشگرى زياد.

إنّهم لذو عددٍ: يعنى آنها در موقعيّتى هستند كه از نظرت كثرت، واجب است بحساب بيايند.

در باره چيز كم مى‏گويند: هو شي‏ء غير معدود: چيز كمى است.

در آيه: (فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً- 11/ كهف) دو امر محتمل است: 1- از عبارتى كه مى‏گويند: هذا غير مُعْتَدّ بِهِ. امرى حساب نشدنى. 2- و يا از عبارت- و لَهُ‏ عُدَّة- مشتقّ شده باشد يعنى چيز زيادى دارد كه در باره مال و سلاح و غير آن بحساب مى‏آيد و قابل توجّه است. گفت: (لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً- 46/ توبه) (برايش مال و سلاح فراوانى تهيّه كرده بودند).

ماءٌ عِدٌّ: آب چشمه‏اى كه قطع نمى‏شود و جارى است.

عِدَّة: چيزى است كه شمرده شده و كم و اندك است (قابل شمارش) و آيه: (وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ‏- 31/ مدثر) يعنى: عددشان.

و آيه: (فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ- 184/ بقره) روزهايى ديگر غير از زمان ماه رمضان كه از او فوت شده و روزه‏اش بر عهده اوست و آيه: (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ- 36/ توبه).

العِدَّة: عدّه زن و آن روزهايى است كه اگر پايان پذيرفت همبسترى و تزوّج با او جايز است.

در آيات: (فَما لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ‏ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها- 49/ احزاب)(فَطَلِّقُوهُنَ‏ لِعِدَّتِهِنَ‏- 1/ طلاق) (وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ- 1/ طلاق)

إِعْدَاد- از واژه عَدمثل- اسقاء از سقى- است و اگر گفته شود:

أَعْدَدْتُ‏ هذا لك: آن را آنطور كه تو حساب كرده‏اى برايت قرار دادم و آماده كردم كه بنابر نيازت آن را دريافت كنى. در آيات:

(وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ‏- 60/ انفال)(أُعِدَّتْ‏ لِلْكافِرِينَ‏- 24/ بقره) (وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ‏- 89/ توبه) (أُولئِكَ‏ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً- 18/ نساء) (وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ‏- 11/ فرقان) (وَ أَعْتَدَتْ‏ لَهُنَّ مُتَّكَأً- 31/ يوسف) (برايشان تكيه گاهى و محلّى آماده كرد.) گفته شده- أَعْتَدَتْ‏- بدون تشديد حرف (د) و اعتدّت با تشديد حرف (د) است.

و آيه: (فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ- 184/ بقره) روزهايى كه از او فوت شده است. و آيه: (وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ- 185/ بقره) يعنى عدّه ماه.

و در آيه: (وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ‏- 203/ بقره) سه روز بعد از عيد قربان است و به نظر بعضى از فقهاء- معلومات- دهم ذيحجّة است و معدودات روز عيد قربان و دو روز بعد از آن، بنابراين روز عيد قربان از معلومات و (معدودات) هر دو است.

عِدَاد: وقتى است كه براى برگشتن درد و بيمارى بحساب مى‏آيد پيامبر عليه الصّلاة و السّلام فرمود:«ما زالت أكلة خيبر تعاودني». (در جنگ خيبر به پيامبر لقمه‏اى زهر آلود خورانيده بودند و لذا مى‏فرمايد پيوسته اثر آن عود مى‏كند. معاودة و عداد- هر دو، مصدر باب مفاعله است) عِدَّانُ‏ الشّي‏ءِ: زمان آن چيز.[۳]

«جهّز»

جَهْز يعنى آماده‏كردن خداى تعالى گويد: فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ‏ بِجَهازِهِمْ‏- 70/ يوسف).

جَهَاز- يعنى اسباب و لوازم آماده هر چيز.

تجهيز- برداشتن و آماده كردن وسايل براى (سفر، جنگ، عروسى) و هر كارى.

ضرب البعير بجهازه- براى گريختن شتر يا ستور و ريختن بار از پشت خود به ميان دست و پايش بكار مى‏رود.

جَهِيزَة- زن احمق و نادان. و نيز گرگى هم كه بچّه گرگ ديگرى را شير مى‏دهد- جهيزة- گويند.[۴]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 539-538
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 547
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 561-558
  4. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 426