ترجمه ناپذیری قرآن
ترجمهناپذیری قرآن؛ عدم امکان ارائۀ معادل متن قرآن به زبانهای دیگر. از آنجا که متن قرآن، متنی قدسی و از جانب خداوند متعال است، از عمق، بلاغت و فصاحت والایی برخوردار است از همین رو با ترجمۀ آن به زبانهای دیگر و به کار بردن الفاظی بهجای الفاظ اصلی آن، معنای آن دستخوش تغییر و افت میشود. لذا میتوان گفت از این جهت قرآن کریم ترجمهناپذیر است یعنی ترجمهای که بتواند از عهدۀ بیان تمام مفاهیم و پیامهای آیات قرآن از زبان عربی به زبانی دیگر برآید، محال است. اما از آن جهت که ترجمه قرآن از ضرورتهای تبلیغی به شمار میرود و برای آشنایی ملتهای غیر عرب زبان با حقایق و معارف قرآنی، ضروری است بدین ترتیب ترجمه قرآن با رعايت ضوابط و با پذيرش درصدی خطا، معبری برای رسيدن به بخشی از پيام الهی است و نمیتوان از آن چشم پوشید. در مجموع باید گفت در اين موضوع اگر ترجمه به معنای انتقال همه پيام باشد ناممكن اما اگر دريچهای برای آشنايی با متن باشد ممكن است.
ترجمهپذیری یا ناپذیری قرآن
امروزه ترجمههای گوناگونی از قرآن کریم وجود دارد و هر ساله بر تعداد آنها به زبانهای مختلف افزوده میشود، اما بحث در مورد امکان آن هنوز باز است. هنگامی که قرآن کریم ترجمه میشود دو مطلب باید مورد توجه قرار گیرد؛ یکی ریزش معنا و دیگری تغییر معنا. برخی از افرادی که معتقدند که قرآن ترجمهناپذیر است به این دو جهت که بیان شد توجه دارند. عمده مطلب این است که قرآن دارای بطون است و تأویل دارد و با ترجمه امکان انتقال این موارد نیست، بنابراین در ترجمه قرآن ریزش فراوان معنا وجود دارد.
در تعریف ترجمه چند مؤلفه وجود دارد که دو تا از مهمترین آنها انتقال دقیق پیام و انتقال رتبه تأثیرگذاری متن مبدأ به متن مقصد است، یعنی ترجمه باید همان تأثیری که متن عربی و قرآن بر روی مخاطب میگذارد، بر روی مخاطب ترجمه بگذارد، مثلا کسی که بخواهد یک غزل حافظ را به زبان دیگر مانند عربی ترجمه کند هم باید از نظر ادبیات به گونهای و زبانی منتقل کند که هر تأثیری که بر مخاطب فارسی گذاشته میشود بر مخاطب عرب زبان هم گذاشته شود و هم باید محتوا را دقیقا منتقل کند. اما در مورد قرآن امکان ندارد بتوان ترجمهای را ارائه داد که رتبه تأثیرگذاری آن عین رتبه تأثیرگذاری زبان مبدأ قرآن باشد و همه مفاهیم و تأویلات و قرائن آیات را به طور کامل انتقال دهد. بنابراین اینطور به دست میآید که قرآن کریم به طور قطع ترجمهناپذیر است از این رو، از سر اضطرار و به اندازهای که امکان دارد قرآن، ترجمه میشود، لذا اطلاق نام ترجمه قرآن با نوعی مسامحه همراه است، بلکه در واقع ترجمه نیست، ترجمه برداشتهای مترجم به زبان مقصد است.[۱]
پیشینۀ رواج اندیشۀ ترجمهناپذیری قرآن
در طول تاریخ اسلامی هرگز از سوی دانشمندان و بزرگان جهان اسلام ممانعتی از ترجمه قرآن به زبانهای دیگر نشده، چون ترجمه قرآن ضرورتی تبلیغی بوده که مبلغان اسلام از روز نخست آن را لمس کرده بودند و تنها در سدههای اخیر (در قلمرو حکومت عثمانی و در بخشهای عربنشین آن؛ مثل سوریه و مصر) سخن از عدم جواز ترجمه قرآن به میان آمد و شاید اندیشهای استعماری از سوی مسیحیان باشد که در تلاش برای ایجاد مانع در مقابل نشر تعالیم اسلام و جلوگیری از گسترش آن به سرزمینهای غیرعربی ابراز شده باشد. به گفتۀ دکتر علی شواخ، اندیشه عدم جواز ترجمه قرآن همزمان با حضور مسیحیان غربی و دوره استعمار آنان بر سرزمینهای اسلامی آغاز شده است. مسیحیانی که این اندیشه مسموم را رواج دادند بر این باور بودند که عرب دیگر به ترجمه قرآن اقدام نخواهد کرد و این باورشان درست از آب در آمد، اما به شهادت تاریخ مسلمانان غیرعرب به این امر اهتمام ورزیدند؛ عالمان دانای به زبان عربی، قرآن را به زبان ملتهای خود ترجمه کردند تا آن را برای فرزندان خود و عموم مردم کشورشان که زبان عربی نمیدانستند، تدریس کنند.[۲]
شخصیتهای فاضل و ادیب مسلمان در طول تاریخ همه یا بخشی از آیات قرآن را ترجمه و آن را به کسانی که عربی نمیدانستهاند عرضه نمودهاند. فتواهایی درباره جواز ترجمه قرآن صادر شده و کسانی درباره این موضوع مقالاتی نوشتهاند که یا موافق بودهاند و یا مخالف، ولی فقها بر جواز ترجمه توافق کردهاند، البته با شرایطی که در این زمینه یادآور شدهاند.[۳]
اهمیت ترجمۀ قرآن
ترجمه قرآن به دیگر زبانها به منظور آشنا کردن ملتهای بیگانه از زبان عرب با حقایق و معارف قرآنی، یکی از ضرورتهای تبلیغی به شمار میرفته است. مبلغان اسلامی همواره با ترجمه و تفسیر آیهها و سورههایی از قرآن مردم را به راه راست هدایت میکردهاند و تاکنون هیچ دانشمند و فقیهی نگفته است ترجمه قرآن به دیگر زبانها به منظور دعوت به دین اسلام و آشنایی آنان با شریعت و حقایق قرآن، ممنوع است. بلکه میتوان گفت ترجمه قرآن از دیر زمان تاکنون سیره جاری دانشمندان مسلمان حتی غیرمسلمان بوده است؛ زیرا میبایست با مردم هر قومی با زبان خودشان سخن گفت، مخصوصا که قرآن کتاب آسمانی دینی است که همه ملل جهان را به اسلام دعوت میکند و اختصاص به ملت عرب ندارد. از سوی دیگر ملتهایی که به زبان عربی آشنایی ندارند، نباید مجبور باشند زبان عربی یاد بگیرند، گرچه یاد گرفتن زبان عربی فضیلتی محسوب میشود.
امروزه یکی از بهترین وسایل تبلیغی، ترجمه کردن آیههایی از قرآن و آشنا ساختن جهانیان با حقایق و معارف قرآنی با شرح و تفسیر آن است؛ زیرا مردم جهان در این انتظارند تا بدانند در قرآن چه حقایقی نهفته است که از ملل مختلف با فرهنگهای گوناگون ملت واحدی ساخته و آنها را در برابر ستمگران یک صدا و هماهنگ کرده است؛ لذا ضرورت ایجاب میکند که قرآن به تمام زبانهای زنده جهان ترجمه شود و در اختیار آنان قرار گیرد تا خود از قرآن مستقیما بهرهمند شوند. البته باید این کار با نظارت کامل افراد متخصص صالح انجام گیرد.[۴]
دلایل مخالفان ترجمۀ قرآن و نقد آنها
از دسيسههای استعمار برای اينكه قرآن نتواند در ديگر كشورها نفوذ كند موضوع حرمت ترجمه بوده است و قبل از آنكه اين نظريه، نظريهای علمی باشد افكار سياسی در پشت آن نهفته است. تعصبات نژادی و جاهليت عربی هم در نظريه منع ترجمه دخيل است؛ بسياری از موافقان و مخالفان ترجمه نزاع لفظی دارند و میتوان ميان قائلان به ترجمهناپذيری و ترجمهپذيری جمع كرد و به حد ميانی رسيد كه البته در اين موضوع اگر ترجمه به معنای انتقال همه پيام باشد ناممكن اما اگر دريچهای برای آشنايی با متن باشد ممكن است.
رشيد رضا قائل به حرمت ترجمه قرآن بود و دلايلی هم برای آن ذكر كرده است كه از جمله اينكه ترجمه خود قرآن نيست و او تصور كرده كه قائلان به ترجمه، ترجمه را خود قرآن میدانند. با اين تفكر پس نبايد وارد تفسير قرآن هم شد زيرا گزارش برداشت انسان از مضمون قرآن تفسير ناميده میشود و نمیتواند معتبر باشد و اين افراد بايد ملتزم شوند كه جلوی تفسير را هم بگيرند. اما به ترجمه و تفسير ضابطهمند و با رعايت شرايط نیاز است چراكه میتوان در سايه آن به شعاعی از وحی دست يافت.
آياتی وجود دارد كه از طرفی فرمان به تدبر قرآن میدهد و از سوی ديگر وجوب تعلم عربی در حداعلا از سوی كسی صادر نشده لذا بايد از معبر ترجمه و تفسير راهی برای تدبر پيدا شود اگر چه ممكن است در ترجمهها خطايی هم ديده شود. اگر كسی مبنای فهم دين را ترجمه و آن را ملاك قرار دهد دچار اشتباه شده است زيرا دينش را از فهم ترجمه قرار داده است. لذا اصل دين را نباید از ترجمه گرفت بلكه ترجمه راهی برای آشنايی بيشتر با قرآن است. خطايی كه در ذهن مخالفان ترجمه وجود دارد اين است كه ترجمه قرآن، جايگزين قرآن دانسته شود؛ بله اين خطاست، ترجمه قرآن با رعايت ضوابط و با پذيرش درصدی خطا، معبری برای رسيدن به بخشی از پيام الهی است؛ كاری كه در تفسير به صورت كلانتر انجام میشود. برخی نیز بر این باورند که ترجمه، جلوی تدبر در قرآن را میگيرد که در جواب باید گفت اگر فردی با عربی آشنا نباشد و در گوشهای از دنيا بخواهد با قرآن آشنايی يابد چگونه میتواند به آن دست پيداكند. رشيد رضا معتقد است كه قرآن آكنده از استعارات و تشبيهات و ظرايف ادبی است بنابراين ترجمهناپذير است كه بايد در پاسخ او گفت هيچ مترجمی مدعی نيست كه تمام متن با همه ظرايف منتقل میشود بنابراين نزاع بيشتر لفظی است و مترجم قصد جايگزينی ندارد و تنها معبری برای فهم آيات است.
ممكن است ظرايف ادبی قرآن در ترجمه از بين برود اما مانع آن نيست كه بتوان به فهم كلی از قرآن دست یافت. عدهای مانند شافعی و زركشی و الازهر و ... به علت عدم فهم درست از معنای ترجمه به حرمت آن فتوا دادهاند. در مجموع نوع دلايلی كه از سوی معتقدان به ترجمهناپذیری قرآن اقامه شده اين خطا را دارد كه شخص دنبال جايگزينی ترجمه به جای قرآن ودوركردن مردم از فضای آيات است اما اگر به بركات و آثار ترجمه دقت شود به نظر میرسد نظريه امكان انتقال برخی مفاهيم به زبان بيگانه مشروع و ممكن است چنانكه قريب علمای شيعه نيز آن را به رسميت میشناسند. البته بسنده كردن به ترجمه نیز خطا است چراکه زبان برگردان زبان جامعی نيست و اگر همه مترجمان عالم هم جمع شوند نمیتوانند يك آيه را كما هو حقه به زبان ديگری ترجمه كنند.[۵]
منابع
ایکنا
ارجاعات
- ↑ دانشنامۀ حوزه؛ ذیل ترجمهپذیری یا ناپذیری قرآن
- ↑ معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲؛ ص۱۳.
- ↑ ویکی فقه ذیل مدخل مشروعیت ترجمه قرآن
- ↑ ویکی فقه ذیل مدخل مشروعیت ترجمه قرآن
- ↑ حرمت ترجمه قرآن بيش از آنكه نظريه علمی باشد سياسی است