بشر (انسان)

ریشه «بشر» (1) (BŠR)؛ پوست، بشر (بدن).

معنای لغوی

در مفردات گويد: بَشَرَه ظاهر پوست بدن و أدمه باطن آن است و به انسان از آن جهت بشر گفته‏اند كه پوستش از ميان مو آشكار و نمودار است، بر خلاف حيواناتى كه پشم و مو و كرك، پوست بدنشان را مستور كرده است. قرآن در هر كجا كه از انسان جسد و شكل ظاهر مراد بوده، لفظ بشر آورده است، مانند: «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» (فرقان: 54)، «إِنِّي خالِقٌ‏ بَشَراً مِنْ طِينٍ» (ص:71).

مباشرت بنا بر آنچه گفته شد، رسيدن دو بشره (دو پوست بدن) بهم ديگر است و آن در آيه‏ى شريفه  187 بقره، كنايه از مقاربت با زنان است‏ (قاموس قرآن، ج1، ص192-193).

ساخت‌های صرفی در قرآن

بَشَر (اسم): 37 بار

باشَرَ (فعل، باب مفاعله): 2 بار

برای مشاهده تفصیلی آیات، نک: بشر (واژگان)

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا توضیحات ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان
سامی باستان
عبری בָּשָׂר باسار bāśār گوشت؛

نیز: بدن، بشریت

flesh;

(body, mankind)

رابطه با عربی. بَشَرٌ: پوست. Gesenius, 142
اوگاریتی bšr بشر گوشت تن، گوشت flesh, meat DelOlmo, 243
آرامی בָּשָׂר

בִּשְׂרָא

باسار

بیسرا

bāśār

bīśrā

بدن، گوشت تن، گوشت

مردنی، میرا

body, flesh, meat

mortal

Jastrow, 199
سریانی ܒܣܪ

ܒܣܪܐ

بسر

بِسرا

bsr

besrā

گوشت بدن، بدن، جسم.

گوشت؛ پالپ، قسمت گوشتی میوه

flesh, hence the

body.

flesh; pulp, fleshy part of fruit

PayneSmith, 49
مندایی - Macuch, -
فنیقی - Krahmalkov, -
اکدی/آشوری bišru بِشرو رابطه خونی blood-relation Black, -

Gesenius, 142

حبشی bāsor flesh Leslau, 110
سبائی BS2R بشر گوشت، بشریت؟ flesh, human beings? Beeston, 33
عربی بَشَر

بَشَر

باشَرَ

پوست

بشریت

مباشرت

مشکور، 69

Zammit, 95

Jeffery, 79-80

منابع

بشر (واژگان)

منابع ریشه شناسی