سوره احقاف

نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۲ توسط Tabasi (بحث | مشارکت‌ها)

سوره احقاف؛ چهل و ششمین سوره قرآن، از سور مکی در جزء 26‌ام و دارای 35 آیه. نام سوره، از مکان قوم عاد (سرزمین احقاف) گرفته شده که در آیه 21 به آن اشاره شده است.

معرفی سوره

سوره احقاف چهل و ششمین سوره قرآن کریم بوده و از سوره‌های مکی به حساب می‌آید. این سوره شصت و ششمین سوره‌ای است که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است. احقاف با ۳۵ آیه در جزء بیست و شش قرار گرفته است.

این سوره را به دلیل وجود این واژه در آیه ۲۱، احقاف نامیده‌اند که درباره داستان و سرزمین قوم عاد، یعنی قوم حضرت هود(ع)، سخن می‌‌گوید. حضرت هود قوم خویش (عاد) را در سرزمین احقاف، از عذاب خدا بیم داد. سرزمین این قوم شن‌زار بوده و احقاف به معنای شن‌زار است. این واژه فقط یک بار در قرآن آمده است[۱].

غرض و محتوای سوره

سوره احقاف درباره قیامت و جایگاه و وضعیت مؤمنان و کافران در آن و از بیهوده‌ نبودن خلقت این جهان سخن می‌گوید و خداوند را توانا در زنده‌کردن مردگان معرفی می‌کند. در این سوره در مورد نیکی به پدر و مادر نیز توصیه شده است.

غرض این سوره انذار مشرکینی است که دعوت به ایمان به خدا و رسول و معاد را رد می‌کردند و این انذار مشتمل است بر عذاب الیم برای کسانی که آن را انکار کرده، از آن اعراض کنند و به همین جهت این سوره با اثبات معاد آغاز شده و تا آخر سوره همین مطلب را مکرر خاطرنشان ساخته است. در این آیات احتجاج بر یگانگی خدا و بر نبوت نیز شده و اشاره‌ای هم به هلاکت قوم هود و قریه‌های پیرامون مکه رفته است و به این وسیله مردم را انذار می‌کند. سوره همچنین از آمدن چند نفر از طائفه جن نزد رسول خدا(ص) خبر می‌دهد که بعد از شنیدن آیاتی از قرآن به آن جناب ایمان آورده، به نزد قوم خود بازگشتند، تا ایشان را انذار کنند[۲].

فضیلت سوره

در روایات آمده است آیه ۱۵ این سوره درباره امام حسین(ع) نازل شده است. درباره فضیلت تلاوت این سوره از جمله روایت شده است: هر فردی این سوره را هر شب یا هر جمعه بخواند، خداوند وحشت دنیا را از او برمی‌دارد و از وحشت روز قیامت نیز در امان می‌دارد. پس ایجاد آرامش و از بین بردن وحشت از پیامدها و نتایج قرائت این سوره است[۳][۴].

تفسیر سوره

مسأله غلم غیب پیامبر (ص)

در آیه ۹ احقاف می‌خوانیم: «قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ؛ بگو من از [ميان] پيامبران نودرآمدى نبودم و نمى‏‌دانم با من و با شما چه معامله‌‌اى خواهد شد جز آنچه را كه به من وحى مى‌‏شود پيروى نمى‌‏كنم و من جز هشداردهنده‏ اى آشكار [بيش] نيستم».

در این آیه، پیامبر (ص) می‌فرمایند که من پیامبر نوظهور و اولین پیامبر نیستم، قبل از من هم پیامبرانی آمدند؛ تعبیر«من نمی‌دانم چه رخ می‌دهد»، برای مفسران بحث برانگیز است و ممکن است پرسیده شود چرا پیامبر فرموده است من نمی‌دانم؟ مگر ایشان علم غیب ندارد؟! در پاسخ گفته‌اند این آیه علم غیب پیامبر(ص) را به صورت استقلالی را نفی کرده است[۵].

اهل استقامت، اندوهگین نمی‌شوند

با توجه به آیه ۱۳ سوره احقاف: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى‌که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد»، می‌توان نتیجه گرفت نتیجه استقامت، آرامش خاطر و اندوهگین نشدن است[۶].

حرمت بی‌احترام به پدر و مادر

در آیه 17 سوره، تأکید شده است که به پدر و مادر خود، با کمترین کلمه ممکن، حتی در حد «اُفّ»، بی احترامی نکنید. در آیه ۱۷ سوره احقاف آمده است: «وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ»؛ «و (چقدر ناخلف است) فرزندی که پدر و مادر را گفت: افّ بر شما باد، آیا به من وعده می‌دهید که پس از مرگ مرا زنده کرده و از قبر بیرون می‌آرند در صورتی که پیش از من گروه و طوایف بسیاری رفتند (و یکی باز نیامد)؟ آن گاه پدر و مادر به خداست غاثه کنند (که پروردگارا، تو فرزند ما را هدایت کن و به او گویند) که وای بر تو، ایمان بیار، البته وعده خدا بر حق و حقیقت است، باز (آن نا اهل فرزند) گوید: این سخنان جز افسانه و اوهام پیشینیان نیست»[۷].

تفسیر آیه 24

در آیه ۲۴ سوره احقاف خداوند می‌فرماید: «فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛ «پس هنگامی‌ که عذاب را در پهنه فضا، به‌صورت ابری گسترده دیدند که به سوی دره‌ها و آبگیرهایشان روی آورده، گفتند: این ابری باران‌زا برای ماست. هود گفت: نه، بلکه این همان چیزی است که آن را به شتاب خواستید، بادی است که در آن عذابی دردناک است».

در تفسیر این آیه آمده که «عارض» در اینجا به معنای هر امر ناپایدار است و هر امری که ناپایدار باشد را «عرض» می‌گویند. در کلام خداوند می‌بینیم به مجموع آنچه در دنیا وجود دارد، مانند مال، ثروت، قدرت، سلطنت و ...، «عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» می‌گویند، چراکه ناپایدار است و ثبات ندارد و براساس همین معنا به ابری که در آسمان وجود دارد نیز عارض گفته می‌شود.

خداوند در اینجا بعد از عملکرد ناپسند این قوم با همه انکار، فجور و کفرهایی که دارند و به‌صورت یک دست مستعد عقوبت الهی هستند، عاملی که بناست این گروه و جماعت را از میان ببرد، ابر و بادی می‌داند که ابتدا آن‌ها گمان می‌کنند شاید سرمنشأ خیر، بارش و نزولات آسمانی برای آن‌هاست. اما با یک امر طبیعی قرار است این گروه از میان برداشته شوند. در حقیقت این عملکرد آدمیان است که نعمت را به نقمت و فرصت را به تهدید برای آنان تبدیل می‌کند[۸].

منابع

ایکنا

ارجاعات