آیه تبلیغ
آیه تبلیغ؛ به آیه 64 سوره مائده آیه تبلیغ گفته میشود. براساس این آیه، پیامبر اسلام(ص) طبق این آیه موظف شد پیامی را به مردم ابلاغ کند که اگر در رساندن آن کوتاهی کند، رسالت پیامبریِ خود را به انجام نرسانده است.
تبیین آیه
این آیه به اتفاق جمیع مفسران و علمای اهل سنت و شیعه، در آخرین سفر حج پیامبر اکرم(ص) که به حجة الوداع موسوم است در راه بازگشت در روز هجدهم ذی حجه در محلی نزدیک جحفه که راه جدایی کاروانها از یکدیگر بود در محلی به نام غدیرخم نازل شده است.در این سفر، جمعیتی عظیم که تا یکصد و بیست هزار نفر هم نوشته اند، پیامبر اکرم(ص) را همراهی می کردند. رسول خدا(ص) در محل مزبور قبل از جدایی جمعیت از یکدیگر دستور توقف دادند و حضرت برای مردم خطبه ای مشهور و تاریخی ایراد فرمودند. پیش از این سخنرانی بود که این آیه نازل شد: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»:ای پیامبر! آنچه که بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است به مردم برسان که اگر چنین نکنی، پس رسالت و مأموریت او را به مردم نرسانده ای و خداوند تو را از خطرات مردم حفظ می کند، همانا خداوند کافران را هدایت نمی کند.»
همان طور که اشاره شد این آیه جزء سوره مائده است، این سوره آخرین سوره ای از قرآن کریم است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. پس از این واقعه پیامبر اکرم(ص) حدود دو ماه بیشتر در قید حیات نبودند و تنها چند آیه و حکم فقهی و فرعی دیگر بر ایشان نازل شد. لحن آیه، لحن جدی و بسیار قاطعانه است: «دستور ما را ابلاغ کن!» سپس به دنبال این دستور یک اخطار تهدیدآمیز: «اگر آنچه بر تو نازل کردیم ابلاغ نکنی اساساً گویی که وظیفه رسالت الهی خود را انجام ندادهای!» سپس لحن نگرانکننده تغییر یافته و با اطمینان بخشی به پیامبر(ص) نسبت به محافظت از او توسط خدا در مقابل خطرات احتمالی از جانب مردم، متذکر میشود که خداوند کافران را به مقصود خود نمیرساند. این آیه مبارکه پرسشهایی را پیش روی خواننده قرار می دهد؛ اولاً این چه دستور و موضوع مهمی بوده که در این ایام پایانی عمر شریف پیامبر اکرم(ص) بر او نازل شده است؟ زیرا قاعدتاً با توجه به آنچه تاکنون نازل و بیان شده، دیگر ابلاغ معنا ندارد، زیرا تحصیل حاصل است و تقریباً تمامی آیات الهی ابلاغ شده است.ثانیاً این دستور چه ویژگی مهمی داشته که عدم ابلاغ آن معادل عدم ابلاغ اصل رسالت پیامبر است؟
دیگر اینکه این لحن محکم و آمرانه برای ابلاغ دستور و سپس آن تهدید به عواقب عدم ابلاغ آن، برای برطرف کردن کدام مانع بزرگ است که پیامبر اکرم(ص) نسبت به آن نوعی نگرانی یا ترس و خلاصه چیزی از این قبیل در خاطر مبارکشان بوده است؟ تغییر لحن آیه و حمایت از پیامبر اکرم(ص) در مقابل خطرات احتمالی می رساند که موضوع یک امر اجتماعی بسیار مهمی بوده که بیم و نگرانی پیامبر از آن بیجا نبوده است. این امر اجتماعی مهم کدام است؟
در پایان آیه می فرماید که کافران در اجرای مقاصد خود موفق نمی شوند، یعنی خداوند مانع رسیدن آنها به مقاصد خود می شود که همان معنای عدم هدایت آنها توسط خداست. آیا اطمینان دادن خداوند به پیامبر گویای آن نیست که گروهی که پیامبر اکرم(ص) از آن بیمناک بوده ممکن است در مقابل ابلاغ این دستور، عکس العمل ناشایست و نگران کننده ای از خود نشان دهند و لذا خداوند عدم موفقیت آنها را تضمین می کند. هر مفسر قرآن و مسلمان مخاطب پیامبر اکرم(ص) باید به این سؤالات پاسخ دهد. یکی از نشانه های اتخاذ رویکرد عقلی برای تفسیر آیه شریفه توجه به سؤالات پنج گانه فوق در پاسخ های ارائه شده می باشد.بدون تردید این آیه در میان تمامی آیات قرآن کریم، از حیث اینکه با لحنی بسیار جدی و تهدیدآمیز پیامبر اکرم(ص) را متذکر به انجام رسانیدن وظیفه خود نموده است، وضعیتی یگانه و استثنائی دارد. خداوند همراه با تهدید بیان می کند که انجام ندادن این مأموریت و عدم ابلاغ پیام مورد نظر خداوند معادل انجام ندادن تمامی رسالت از جانب پیامبر اکرم(ص) به صورت یکجا می باشد. سپس خداوند با اشاره به نگرانی های پیامبر اکرم(ص) درباره انجام این مأموریت خطرناک به پیامبر خود دلداری می دهد که ما خود، تو را از همه تهدیدهای احتمالی حفظ می کنیم و مخالفان پیام مزبور را در رسانیدن هر گونه آسیب به تو و پیام تو ناکام خواهیم گذاشت. مهمترین سؤال برای هر مسلمان و بالتبع برای هر مفسر قرآن کریم این است که این چه پیام خطیری است که پیامبر اکرم(ص) را این چنین در معرض هشدار و تهدید الهی قرار داده است؟ مسأله وقتی پیچیده تر می شود که ببینیم این آیه در سوره مائده واقع شده که به عقیده عموم مفسرین آخرین سوره نازل شده بر رسول اکرم(ص) است و این آیه در سال آخر عمر شریفشان در مسیر مکه و مدینه در بازگشت از حجة الوداع نازل شده است، البته در خصوص زمان نزول آیه مورد بحث اختلاف است. تمامی علمای شیعه و غالب علمای اهل سنت، نزول آیه را در روز هجدهم ذی حجه در محل موسوم به غدیرخم دانسته اند و گفته اند که این آیه توسط پیامبر اکرم(ص) در خطبه ایشان در عید غدیرخم برای مردم قرائت شده است. پاره ای از مفسران اهل سنت نیز نزول آیه را به دلایل استنباطی یا به حسب برخی روایات، مربوط به سالهای اولی اسلام می دانند. پس نکته مهم این است که بدانیم آن پیام ابلاغ شده توسط پیامبر اکرم(ص) چه بوده و یا به عبارتی چه می توانسته بوده باشد. هر نظریه ای که ابراز شود باید اولاً با تمامی جملات آیه و مفاهیم قابل استنباط از آن و ثانیاً با روایات مربوط به شأن نزول آیه و زمان نزول آن بسیار سازگار باشد.
براساس این آیه، چیزی بر پیامبر نازل شده و پیامبر مامور بیان آن است و آن سه ویژگی دارد؛ اول اینکه آن مطلب نازل شده معادل رسالت پیامبر و همسنگ آن است و اگر انجام نشود رسالت پیامبر انجام نشده است؛ دوم اینکه از «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» معلوم میشود که پیامبر را خطراتی در ابلاغ این رسالت، تهدید میکرده است ولی خداوند به او فرمان داده که نترس. همچنین خداوند تهدید کرده است که اگر کسانی زیر بار آن نروند در مسیر کفر قرار میگیرند؛ مفسران اهل سنت وقتی به این آیه رسیدهاند درمانده شدهاند؛ برخی میگویند بیان گوشتهای حلال و حرام بوده ولی آیا بیان این احکام معادل رسالت میشود و انسان را به سمت کفر میبرد.این سوره از آخرین سور نازله بر پیامبر(ص) است و پیامبر(ص) همه احکام را بیان فرموده است، آیا این جز خلافت و ولایت است که قرآن با قاطعیت در مورد آن حرف زده است؛ بنابراین بیان گویای قرآن در مسئله ولایت است و هیچ تفسیری جز این نمیتوان کرد و هرقدر هم دست و پا کردهاند نتوانستهاند چیزی برای آن بیابند. پیداست دینی که رسالت در آن باشد ولی خلافت و ولایت نباشد نقصان دارد ولی ویژگیهای سه گانه آن تنها بر ولایت منطبق میشود.در قسمت پايانی آيه شريفه خداوند میفرمايد إِنّ اللّهَ لاَیَهدِی القَومَ الكـفِرينَ يعنی كافران از هدايت خداوند بیبهره خواهند ماند. به نظر میآيد كه منظور از اين جمله مبارك آن است كه اگر كسانی بين مردم خلافت علی(ع) را قبول نكنند خداوند نقشههای شوم آنان را بی اثر میكند. [۱][۲]
رویکرد علما و مفسران اهل سنت نسبت به شأن نزول آیه تبلیغ
علمای شیعه براساس روایات مستند در کتابهای خود و نیز با استناد به تعداد قابل توجهی از روایات صحیح نزد اهل سنت، آن پیام خطیر را اعلام وصایت و جانشینی علی بن ابیطالب و ولایت امیرالمؤمنین پس از ولایت رسول اکرم بر عموم مسلمین می دانند.
با در نظر گرفتن موضع شیعه در این مسأله طبعاً هیچ عالم اهل سنت نمی تواند به طور کامل موضع شیعی را در این خصوص پذیرا باشد، زیرا معنایش تسلیم شدن به تشیع و مردود شمردن خلافت خلفای ثلاثه قبل از امیرالمؤمنین است، لذا یا باید تفسیر شیعی را به طور مطلق انکار نماید، یعنی چه در مورد محتوای پیام و چه در مورد زمان ابلاغ آیه، باید موضع انکار پیش گیرد یا در یک موضع گیری معتدل تر که توسط بعضی از علمای اهل سنت صورت گرفته، اصل نزول آیه در غدیرخم و ارتباط آن با امیرالمؤمنین(ع) را بپذیرد، اما راجع به محتوای آن که ولایت به معنای حکومت بر جامعه اسلامی است، حالت انکار و مخالفت پیشه کند.خلاصه پاسخهای علمای اهل سنت این است که مقصود از آیه، ابلاغ حکم شرعی و مواعظه الهی و تمامی ارشاداتی است که توسط ملک وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و اگرچه اینها همه قبلا ابلاغ شده بود ولی دستور فوق به منزله تأکید بر امر واقع شده و تحریض مسلمانان و مؤمنان است بر اینکه امر تبلیغ دین تا چه اندازه خطیر است که خداوند در ماه های پایان عمر شریف رسول اکرم(ص) این موضوع را مجدداً گوشزد می کند تا همگان متوجه اهمیت موضوع شده باشند.
علمای اهل سنت از مفسران و محدثان آنها به حسب روایات پراکنده و نوعاً ضعیفی که در شأن نزول آیات وارد است، اقوال پراکنده و بسیار ضعیفی را در بیان مراد آیه اظهار داشته اند که با موقعیت آیه به هیچ وجه سازگار نیست. فخر رازی در تفسیر خود همه آراء وارده را تحت عنوان مسأله سوم در سبب نزول آیه طی ۱۰ قول آورده است که در میان آنها قول دهم مطابق نظر شیعه می باشد که آن را نیز از سه تن از وجوه صحابه بدون اظهارنظری راجع به آن نقل کرده است.
اجمال این اقوال بدین صورت است:
برخی از علما بر این عقیده اند که این آیه در مورد داستان حکم رجم و قصاص است و خداوند پیامبر اکرم(ص) را تهدید می کند که باید حکم را ظاهر کند.
عده ای از مفسران می گویند آیه مربوط به مسخره کردن دین اسلام توسط یهود و نصاری و نادیده گرفتن این موضوع توسط پیامبر اکرم(ص) بود که خداوند دستور به مقابله میدهد.
تعدادی از علمای اهل سنت معتقدند پس از آنکه آیه مربوط به تخییر زنان پیامبر میان دو امر طلاق یا پذیرش زندگی توأم با شئون نبوت از نظر سختیها که به موجب آیه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ»(احزاب/۲۸) پیامبر باید هر دو پیشنهاد را به زنان خود ارائه می کرد ولی حضرت بیم آن داشت که زنان وی طلاق را اختیار کنند و در بیان آیه تأمل می کرد و لذا آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ» نازل شد.
جمعی هم در تفاسیر آورده اند آیه در مسأله زید و زینب بود که پیامبر اکرم(ص) به موجب آیه ابلاغ، حکم الهی را ابراز کرد. این قول بنا به روایتی است که از عایشه نقل شده است. گروهی هم می گویند این آیه پیامبر اکرم(ص) را مکلف می کند که آیات جهاد را که در ابراز آنها دو دل بود بیان کند و از منافقین ترسی به خود راه ندهد. برخی می گویند بعد از اینکه آیه ۱۰۸ سوره انعام که مسلمین را از سب الهه های مشرکین بازمی داشت نازل شد، پیامبر اکرم(ص) از انتقاد نسبت به آنها خودداری می کرد. آیه ابلاغ ایشان را امر به اظهار انتقاد به الهه های مشرکین می نماید. تعدادی از مفسرین می گویند آیه در حجة الوداع برای بیان و تأکید بر احکام گذشته دینی نازل شد. به موجب روایتی، روزی رسول اکرم(ص) در یکی از سفرهای خود زیر درختی به تنهایی خوابیده بود که یکی از اعراب مشرک خود را به بالای سر پیامبر رسانیده و شمشیر او را برداشت و گفت: ای محمد اکنون چه کسی می تواند مانع قتل تو توسط من شود، رسول اکرم(ص) که بیدار شده بود گفت: خدا، در این موقع لرزه ای بر اندام اعرابی افتاد و شمشیر از دستش رها شد. پس از آن خداوند این آیه را نازل کرد و اطمینان داد که خداوند حافظ و نگاه دارنده اوست. در برخی از کتب تفسیری آمده که پیامبر اکرم(ص) از قریش و یهود و نصاری بیمناک بود پس خداوند به وسیله این آیه ترس پیامبر را زائل کرد.از قول ابن عباس و براء بن عازب، دو صحابی جلیل القدر و نیز از قول حضرت محمد بن علی از تابعین نقل شده است: این آیه در فضل و برتری علی بن ابیطالب(ع) نازل شده است و پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه دست علی را گرفت و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ». پس عمر به ملاقات وی رفت و گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابیطالب. امروز مولای من و مولای هر مؤمن شدی.[۳]
منابع
خبرگزاری ایکنا