آیه قِتال یا آیه سَیف؛ به آیه پنجم سوره مبارکه بقره گفته شده است که به مسلمانان فرمان می‌دهد پس از مهلت چهارماهه به شدت با مشرکان برخورد کنند، مگر اینکه اسلام آورند.

آیه قتال

«فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوایییلَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (توبه/5) پس چون ماه‏‌هاىِ حرام سپرى شد، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بن‏شینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است.»

در این آیه چهار دستور در مورد مشرکین دیده مى ‏شود: بستن راه ها، محاصره کردن، اسیر ساختن، و بالآخره کشتن و ظاهر این است که چهار موضوع به صورت یک امر تخییرى نیست، بلکه با در نظر گرفتن شرایط محیط و زمان و مکان و اشخاص مورد نظر، باید هر یک از این امور که مناسب تشخیص داده شود، عملى گردد. اگر تنها با اسارت و محاصره کردن و بستن راه بر آنها در فشار کافى قرار گیرند از این راه باید وارد شد و اگر چاره‏اى جز قتل نبود کشتن آنها مجاز است. این شدت عمل به خاطر آن است که برنامه اسلام ریشه کن ساختن بت پرستى از روى کره زمین بوده، و همانطور که می دانید، مساله آزادى مذهبى، یعنى ترک اجبار پیروان مذاهب دیگر براى پذیرش اسلام، منحصر به ادیان آسمانى و اهل کتاب مانند یهود و نصارى است، و شامل بت پرستان نمى ‏شود، زیرا بت پرستى مذهب و آئین نیست که محترم شمرده شود، بلکه انحطاط و خرافه و انحراف و بیمارى است که به هر حال و به هر قیمت باید ریشه کن گردد ولى این شدت و خشونت نه به مفهوم این است که راه بازگشت به روى آنها بسته شده باشد، بلکه در هر حال و در هر لحظه بخواهند مى‏توانند جهت خود را تغییر دهند، لذا بلافاصله اضافه مى‏ کند اگر آنها توبه کنند و به سوى حق‏ باز گردند و نماز را بر پا دارند و زکاة را ادا کنند، آنها را رها سازید و مزاحمشان نشوید. (فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ) و در این صورت با سایر مسلمانان کمترین تفاوتى را ندارند و در همه احکام و حقوق با آنها شریکند زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است، و کسى را که به سوى او باز گردد، از در خود نمى‏ راند (إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ). سپس این موضوع را در آیه بعد با دستور دیگرى تکمیل مى‏کند تا تردیدى باقى نماند که هدف اسلام از این دستور تعمیم توحید و آئین حق و عدالت است، نه استعمار و استثمار و قبضه کردن اموال یا سرزمین ‏هاى دیگران، و مى‏ گوید: اگر یکى از بت پرستان از تو در خواست پناهندگى کند به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ). یعنى در نهایت آرامش با او رفتار کن، و مجال اندیشه و تفکر را به آنها بده تا آزادانه به بررسى محتواى دعوت تو بپردازند، و اگر نور هدایت بر دل آنها تابید آن را بپذیرند. بعد اضافه مى‏ کند که او را پس از پایان مدت مطالعه به جایگاه امن و امانش برسان تا کسى در اثناء راه مزاحم او نگردد. (ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ). و سرانجام علت این دستور سازنده را چنین بیان مى‏ کند که: این بخاطر آن است که آنها قومى بى اطلاع و ناآگاهند (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ). بنا بر این اگر درهاى کسب آگاهى به روى آنها باز گردد، این امید میرود که از بت پرستى که زائیده جهل و نادانى است خارج شوند، و به راه توحید و خدا که مولود علم و دانش است گام بگذارند.[۱]

شان نزول

در بعضى از روایات آمده است هنگامى که مسلمانان در مکه بودند مشرکان پیوسته آن ها را آزار مى دادند، و آن ها خدمت پیامبر (ص) مى آمدند و تقاضاى اذن جهاد مى‌کردند؛ ولى پیامبر(ص) مى فرمود صبر کنید، تا این که پس از هجرت، آیه فوق نازل شد. و این نخستین آیه اى است که درباره جهاد نازل شده است .[۲]

اقسام جهاد

جهاد را به سه دسته دفاعی، ابتدایی و جنگ با بغات تقسیم می‌کنند؛ جهاد دفاعی امری کاملا عقلایی است و همه اهمیت آن را درک می‌کنند، جنگ با بغات نیز شورش علیه حکومت مشروع است که هضم این مسئله نیز آسان است.در جهاد ابتدایی، صحبت بر سر کسانی است که سر ستیزی با ما ندارند؛ اگر اهل کتاب هستند میان جزیه و قتال و پذیرش مخیر می شوند و اگر اهل کتاب نباشند باید با آنان بجنگیم مگر اینکه در توان ما نباشد حتی برخی کتب فقهی سالی یکبار جنگ با این افراد را جایز می‌داند.جهاد ابتدایی ویژه دوره معصوم است مشهور فقهای امامیه نظرشان این است که جنگ ابتدایی در دوره غیبت جایز نیست و باید در دوره امام معصوم باشد ولی برخی امام عادل در روایات را به فقیه عادل نیز سرایت می‌دهند و این نوع جهاد برای دعوت دین و دیندار کردن دیگران است. این بحث در ۱۵۰ ساله اخیر تا حدودی دغدغه روشنفکران مسلمان و کسانی که بینش اصلاح گرانه داشته اند بوده زیرا این مسئله در موارد متعدد سبب اعتراض به فقه اسلامی و ایجاد شبهه شده است و پاسخ ها نیز عمدتا معطوف به این مسئله است. ۱۴ آیه قرآن است که در کتب فقهی به آن استناد شده است البته برخی آیات کمتری را مورد مستند خود قرار داده و برخی بیشتر ولی تقریبا این تعداد آیه قابل تسری به این بحث است که از جمله آن آیه معروف «وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً(توبه/36)» است همچنین به سیره پیامبر نیز در کتب فقهی استناد شده است؛ در کتاب جواهر آمده است که بدون اینکه قبلیه بنی المصطلق جنگ را شروع کند از سوی پیامبر مورد حمله قرار گرفتند که البته این مسئله را برخی رد کرده‌اند زیرا این قبیله قصد حمله به پیامبر را داشتند ولی لو رفتند لذا پیامبر به آنان حمله کرد.[۳][۴]

تفاوت جهاد و قتال

قتال یعنی کارزار، کارزار یعنی وارد میدان شده که مانع ادامه حرکت طرف مقابل به طور جدی شود. آیا صرفاً به معنی کشتن است؟ خیر، ممکن است من قبل از جنگ با خطبه کاری کنم که جنگ تمام شود، این هم قتال است، البته بدون شمشیر هم نیامده و شمشیرش را هم آورده است. اما جهاد خیلی وسیع‌تر از قتال است، یعنی اگر قتال صف‌آرایی و قطع جریان دارد، اما جهاد اساساً یک اتفاق فرهنگی و معرفتی است که می‌تواند در آن قتال هم داشته باشد، جنبه‌های علمی و فرهنگی و اجتماعی‌اش بر قتالش می‌چربد. در جهاد حالتش ایجابی‌تر و در قتال حالتش سلبی‌تر است. در جهاد می‌خواهید جریان درست کنید ولی در قتال می‌خواهید جلوی جریان را بگیرید. در قتال قصد متوقف کردن است، اما دایره‌ جهاد وسیع‌تر از قتال است و حیثیت تهاجم دارد.[۵]

منابع

خبرگزاری ایکنا

ویکی فقه

ارجاعات