کلام بیهوده (مترادف)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۲ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی کلام بیهوده

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «لغو»، «هزل»، «نزف».

مترادفات «کلام بیهوده» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
لغو ریشه لغو مشتقات لغو
لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَٰمًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا
هزل ریشه هزل مشتقات هزل
وَمَا هُوَ بِٱلْهَزْلِ
نزف ریشه نزف مشتقات نزف
لَّا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ

معانی مترادفات قرآنی کلام بیهوده

«لغو»

لَغْو در سخن و كلام خبرى است كه قابل توجه نيست و از روى دقّت و انديشه گفته نشود كه در حقيقت مانند- لَغَا- يعنى صداى گنجشكان است يا صداى پرندگان (غير قابل فهم و درك).

ابو عبيده مى‏گويد:- لغو و لغا مثل- عيب و عاب است چنانكه شاعرى گفته است:(يعنى از روى خطا و باطل و بيهوده سخن گفت).

- لغيت مثل لقيت- است، هر سخن زشت و قبيحى را- لغو- گويند، چنانكه در آيات‏ لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً- قصص 57)و گفت:

وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ‏- نباء 34)و باز در وصف محيط پاك‏ بهشت گفت: لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً- در آيه‏ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً- الفرقان/ 72) يعنى زشتى را آشكار نكرده‏اند كه گفته‏اند معنايش اينست كه عباد الرحمن يا پارسايان و خداپرستان اگر به پوچ گرايان يا بدكاران برخورد كردند با آنها در نمى‏آميزند و خود را آلوده نميسازند- لم يخوضوا معهم- با آنها همراه و هم كردار نيستند.

واژه- لغو- چنانكه گفته شد به چيزى كه اعتبارى ندارد گفته ميشود كه از اين معنى- لغو در سوگند و قسم است يعنى چيزى كه پيمانى در آن بسته نشده مانند عادتى كه بعضى از مردم دارند كه ميگويند (نه بخدا- آرى بخدا) كه قابل توجه نيست چنانكه خداوند فرمود:

لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ‏- المائده/ 89). و از اين معنى شاعر الهام گرفته و گفته است.و لست بمأخوذ بلغو تقوله-/اذا لم تعمد عاقدات العزائم. توبه سوگند لفظيت كه گفتى اگر قصدى براى پيمان كار بزرگى نداشته‏اى مسئول و مواخذ نيستى). در آيه گفت- (لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً- الغاشيه/ 11) يعنى لغو و باطل، در اينكه باز وصف بهشت است ميگويد در آنجا سخن زشت نمى‏شنود، كه واژه- لاغيه‏ بصورت اسم فاعل وصف كلام است مثل- كاذبه- و گفته‏اند واژه- لغو- در ديه شتر كه پرداخت نميشود و بى‏اعتبار است بكار ميرود، شاعر ميگويد:كما الغيت في الدّية الحوارا

لغى بكذا- يعنى نامفهوم و بيهوده سخن گفت مثل جيك جيك گنجشكان و چنين سخن نامفهوم را زبانى و كلماتى جدا جدا و ناپيوسته گويند.[۱]

«هزل»

در آيه‏ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ‏- الطارق/ 14 قرآن سخنى جدا كننده حق و باطل است نه سخنى شوخى بردار به هر- سخن بيهوده و پوچى هم گفته ميشود.[۲]

«نزف»

نَزَفَ‏ الماءَ- تمام آب چاه را بتدريج كشيد تا خشك شد.- بئر نَزُوف‏- چاهيكه آبش خشك شده- نُزْفَة بمعنى غرفه و اطاق است جمعش- نُزَف‏- است.

نُزِفَ‏ دَمُهُ او دمعه- خون و اشكش خشك شد و با خونريزى خونش تمام شد. و از اين معنى به مرد مستى كه در اثر مستى فهم و شعورش را از دست داده‏ نَزِيف‏- ميگويند، در آيه فرمود:

لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يَنْزِفُونَ‏- الواقعه/ 19 كه‏ يُنْزِفُونَ‏- با ضمه حرف اول هم خوانده شده. يعنى:

بهشتيان از نعمت‏ها و نوشابه‏هاى پاك بهشتى نه هرگز سر دردى ميكشند و نه به كم خردى و بى عقلى و خمار دچار ميشوند بلكه به نعمت‏هائى كه پاداش عمل دنيوى آنهاست ميرسند- جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ‏).

أَنْزَفُوا- يعنى با نوشيدن شراب عقلشان از دست رفت و تمام شده كه از همان معنى تمام شدن آب چاه مشتق شده. (خشك مغز و بى خرد شدند).

اين فعل در باب افعال مثل- أَنْزَفْتُ‏ الشى‏ءَ- يعنى آن كار را تمام كردم رساتر از فعل ثلاثى آن يعنى- نزفت- است.

در باره كسى كه در دعوا و خصومت دليل و برهانى ندارد ميگويند- نَزَفَ‏ الرجل في خصومة- در مثل هم گفته‏اند- هو أَجْبَنُ من‏ الْمَنْزُوف‏ ضرطا- (اين مثل در مورد كسانيست كه بنظر قوى هستند ولى بهنگام سختى و خطر باد و بروتشان از بين ميرود و از ترس ميميرند، ميگويند مَنْزُوف‏- حيوانيست كه به سگ و گرگ شبيه است اما با يك فرياد جا خالى ميكند و از ترس جان ميدهد.(مجمع الامثال 1/ 180)[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 143-140
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 518
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 313