باغ (مترادف)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۷ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی باغ

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جنة»، «حدائق»، «روضة».

مترادفات «باغ» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
جنة ریشه جنن مشتقات جنن
وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمُ ٱبْتِغَآءَ مَرْضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍۭ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَـَٔاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
حدائق ریشه حدق مشتقات حدق
أَمَّنْ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَنۢبَتْنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنۢبِتُوا۟ شَجَرَهَآ أَءِلَٰهٌ مَّعَ ٱللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ
روضة ریشه روض مشتقات روض
فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَهُمْ فِى رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ

معانی مترادفات قرآنی باغ

«جنة»

اصل‏ جِنّ‏، پوشيده و پنهان بودن چيزى از دسترس حسّ است، جَنَّهُ‏ اللّيل و أَجَنَّهُ‏ و جَنَ‏ عليه‏ فَجَنَّهُ‏- يعنى شب آن را پوشيده داشت و پنهان كرد.

أَجَنَّهُ‏- چيزى بر رويش قرار داد تا پوشيده شود مثل:

قبرته أقبرته- در گورش گذاشتم و سقينه و أسقينه- آبش دادم.

جنّ عليه كذا- او را پوشاند، خداى عزّ و جلّ گويد: فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَبا 76/ انعام).

جَنَان‏- قلب است زيرا ظاهر نيست و از حواس ظاهر پوشيده و پنهان است.

مِجَنّ‏ و مِجَنَّة- سپرى است كه صاحب سپر و جنگجوى را پنهان مى‏دارد، خداى عزّ و جلّ فرمايد:

اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ‏ جُنَّةً- 16/ مجادله).

(سوگندهاى خود را سپرى براى پوشاندن چهره‏هاى غير ايمانى، و اسلامى خود قرار دادند).

حديث‏

«الصّوم جنّة».

يعنى روزه نگاهدارنده و سپرى است براى ايمان و مؤمنين.

جَنَّة- هر باغ و بستانى كه داراى درختان انبوه است و زمين را مى‏پوشاند، خداى عزّ و جلّ فرمايد:

لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ‏ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ‏- 15/ سبا) و وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ‏- 16/ سباء) و وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ‏- 39/ كهف) درختانى هم كه پر شاخ و برگند- جنّة- ناميده‏اند، و سخن شاعر بر اين معنى حمل شده است كه:من النّواضح تسقى جنّة سحقا (از شتران آبكشى كه باغ دور افتاده و تشنه و پژمرده را آب مى‏دهد).

جَنَّة- يعنى بهشت يا بصورت تشبيه به باغى كه در زمين هست چنان ناميده شده هر چند كه ميانشان فرقى و تفاوتى است و يا بخاطر پوشيده بودن نعمتهايش از ماست، و در سخن خداى تعالى در آيه زير بآن اشاره شده است كه: (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن‏ 17/ سجده) ابن عبّاس (رض) گفته است: جَنَّات‏ كه در قرآن به لفظ جمع آمده است از اين رواست كه هفت جنّت هست: 1- جنّة الفردوس 2- عدن 3- جنّة النّعيم. 4- دار الخلد 5- جنّة المأوى 6- دار السّلام. 7- علّيّين.

جنين‏- هم طفلى است تا زمانى كه در رحم مادر هست جمعش- أَجِنَّة خداى تعالى گويد: (وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ‏- 32/ نجم) كه واژه- جنين- بر وزن فعيل در معنى مفعول است و نيز جَنِين‏- قبر است كه در اين صورت- فعيل- در معنى فاعل است.

در باره اطلاق واژه‏ جِنّ‏- بموجودات نامرئى دو وجه گفته شده:

اوّل- براى موجودات نامرئى روحانى كه از تمام حواسّ ظاهرى ما پنهانند، و نقطه مقابلش- إنس است و بر اين وجه فرشتگان و شياطين نيز جزء آنها خواهند بود پس هر فرشته‏اى پرى يا جنّى است و هر پرى و جنّى فرشته نيست،ابو صالح‏ گفته است كه همه فرشتگان نامرئى‏اند.

دوّم- گفته‏اند بلكه جنّها بعضى از نامرئيان و روحانيان هستند زيرا چنان موجوداتى روحى سه گونه‏اند:

1- گروه اخيار كه همان فرشتگانند.

2- گروه اشرار يا شياطين.

3- گروه اوساط كه از دو دسته اخيار و اشرار در ميانشان وجود دارد و اين دسته‏هاى پريان هستند كه آيه قرآن بر اين معنى دلالت دارد كه (قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ ... وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ‏- 1- 14/ جنّ) (كه اشاره به دو دسته بد و خوب پريان است.

الجِنَّة- يعنى جماعت و گروه پريان، خداى تعالى گويد:

(مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ‏- 6/ النّاس) و (وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً- 1158/ صافّات)- الجِنَّة- همان‏ جُنُون‏ و ديوانگى است، خداى تعالى گويد: (ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ- 46/ سباء) يعنى جنون، و جنون حائل و مانع ارتباط عقلانى ميان نفس و عقل است.

جُنَ‏ فلان- جن زده شد، كه فعلش بر وزن- فعل- است مثل وزن و بناى بيماريها و دردها مانند- زكم، لقى، حمّ- يعنى (زكام شد، لقوه گرفت، تب‏دار شد).

اصيب جنانه- به بيمارى قلبى دچار شد و گفته‏اند وقتى كه رابطه ميان كارهاى بدنى و عقلى بريده شود مى‏گويند- جُنَ‏ عقله- عقل و خردش بيمار است (بيمارى روانى).

و بر آن اساس سخن خداى تعالى است كه كفّار به پيامبر (ص) گفتند: (مُعَلَّمٌ‏ مَجْنُونٌ‏- 14/ دخان) يعنى از پريانى كه او را مى‏آموزند، با او هستند، و همچنين آيه (أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ‏- 36/ صافات).

جُنَ‏ التّلاع و الآفاق- گياه بهاره و بيابانى بمقدارى آنجا زياد شد كه گويى زمينى مجنون و جنّ زده است، و آيه (وَ الْجَانَ‏ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ‏،- 27/ حجر) اشاره به خلقت و آفرينش نوعى از پريان است.

و آيه (كَأَنَّها جَانٌ‏- 10/ نمل) گفته شده اشاره به نوعى از مارهاست.[۱]

«حدائق»

حَدَائِق‏ يعنى باغهاى تازه‏اى كه سرور انگيز است جمع‏ حَدِيقَة است.

خداى تعالى فرمايد: (أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماء فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ- 60/ نمل). مفردش حديقة است يعنى قسمتى از زمين پر آب كه بخاطر شباهت آب داشتن و آب برآمدن از آن به حدقة چشم تشبيه شده است، جمع- حَدَقَة- حِدَاق‏ و أَحْدَاق‏ است.

حَدَّقَ‏ تَحْدِيقاً- يعنى سختى و تندى نظر.

و حَدَقُوا به و أَحْدَقُوا- يعنى آن را احاطه كردند كه اين وصف نيز تشبيهى از دايره شكل بودن حديقة و حدقة است.[۲]

«روضة»

الرَّوْض‏: سبزه‏زار زيبا و بركه يا آب زياد جمع شده در يك جا (مثل نى زارها و مرغزارها). آيه: (فِي‏ رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ‏- 15/ روم).

(تمام آيه چنين است: فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ‏- 15/ روم) آنان كه از پرستش غير خدا گسسته و به پرستش اللّه پيوسته‏اند و كارهاى‏ صالح مى‏كند در باغى خرّم و سرسبز و شادمانه درآيند).

و به اعتبار معنى آب فراوان در واژه- روض- مى‏گويند: أَرَاضَ‏ الوادي و اسْتَرَاضَ‏: آب درّه فراوان شد.

أَرَاضَهُمْ‏: سيرابشان كرد.

الرِّيَاضة: بكار بردن و واداشتن نفس در زحمت، براى اينكه رام و آرام شود و از اين معنى عبارت: رُضْتُ‏ الدَّابَّةَ- است يعنى: (حيوان را رام كردم) مى‏گويند:

افعل كذا ما دامَتِ النَّفْسُ‏ مُسْتَرَاضَة: آن طور كار كن تا وقتى كه نفس براى رياضت قابل و ارزشمند باشد و يا معنايش اين است كه آنچنان بكوش تا نفس ظرفيت و گنجايش داشته باشد. كه از معنى روض و اراضة است.

إرَاضَة: شايسته و پاكيزه شدن (و همچنين- اراضة- سيراب شدن و شير روى شير ريختن).

در آيه: (فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ‏- 15/ روم) عبارت از باغ بهشتى و زيبائيها و جاى شادى و آرامش است.

آيه: (فِي‏ رَوْضاتِ‏ الْجَنَّاتِ‏- 22/ شورى) اشاره به چيزهائى است كه از نظر ظاهر براى مؤمنين در آخرت آماده شده است.

و نيز گفته‏اند: رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ‏- اشاره به شايسته گردانيدن- ايشان از علوم و اخلاقى است كه هر كس واجد آنها باشد قلبش پاكيزه و طيب است.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 417-414
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 460-459
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 124-123