بازایستادن (مترادف)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۴ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی بازایستادن

«بازایستادن»؛ خوددارى كردن، روى گرداندن، جدا شدن، قطع شدن.[۱] مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «انتهی»، «انفَکَ».

مترادفات «بازایستادن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
انتهی ریشه نهی مشتقات نهی
وَإِن نَّكَثُوٓا۟ أَيْمَٰنَهُم مِّنۢ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا۟ فِى دِينِكُمْ فَقَٰتِلُوٓا۟ أَئِمَّةَ ٱلْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَآ أَيْمَٰنَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ
انفک ریشه فکک مشتقات فکک
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ لَمْ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَٰبِ وَٱلْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ ٱلْبَيِّنَةُ

معانی مترادفات قرآنی بازایستادن

«انتهی»

منع كردن و باز داشتن از چيزى.

أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‏ عَبْداً إِذا صَلَّى‏- العلق/ 9 (آيا كسيكه بنده نماز گزار را منع ميكرد ملاحظه كردى و دانستى) كه اين باز داشتن و نهى كردن از جهت معنى است تفاوتى هم ندارد چه با زبان نهى كند و چه با غير زبان. آنچه هم كه با زبان ميگويد تفاوتى ندارد كه با لفظ- انجام بده يا انجام نداده باشد مثل اجتنب كذا- از آن دورى كن و يا با لفظ- لا تفعل- مكن و انجام مده اگر چنين بگويند يعنى- لا تفعل- و از جهت لفظ و معنى هر دو است مثل آيه:

وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ- البقره/ 35 و از اين رو شيطان گفت:

ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ الاعراف- (يعنى گفته است نزديك نشويد نه اينكه نخوريد) و آيه: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى‏ النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏- النازعات/ 41

يعنى مقصود اين نيست كه خودش بگويد- لا تفعل كذا- بلكه مقصود دور كردن او از شهوت و خواهش نفس است و دور كردن از چيزى كه بان تمايل دارد و همت ميگمارد. و همين طور نهى از زشتى و منكر كه گاهى با دست است و زمانى با زبان و يا با دل و قلب در آيه فرمود: أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا- هود/ 62 (آيا از پرستش چيزى كه پدرانمان مى‏پرستيدند نهى ميكنى و باز ميدارى) و آيه‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ- النحل/ 9 يعنى به كار نيك تشويق ميكند و واميدارد و از بدى و زشتى نهى ميكند، كه بعضى با عقل و خردى كه در خلقت ما نهاده است انجام ميشود و بعضى هم دستور شريعت و دين است كه آنرا ميشناسيم و در پايان آيه دورى از آنچه را كه نهى فرموده است. خداى تعالى فرمود: قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ‏ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ‏- انفال/ 38 اگر كافران دست از كفر بردارند گذشته آنان آمرزيده ميشود. و گفت: لَئِنْ لَمْ‏ تَنْتَهِ‏ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ‏- الشعراء/ 16 قوم كفران پيشه به نوح عليه السّلام مى‏گويند اگر دست از تبليغ برندارى حتما از رانده شدگان و سنگ باران شدگان خواهى بود و آيه: فَهَلْ أَنْتُمْ‏ مُنْتَهُونَ‏- المائده/ 91 و فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ‏ فَانْتَهى‏ فَلَهُ ما سَلَفَ‏- البقره/ 275 يعنى نتيجه‏اش باو ميرسد.

إِنْهَاء- در اصل همان ابلاغ نهى است سپس براى هر ابلاغى بكار رفته است و گفته ميشود.

أَنْهَيْتُ‏ إلى فلان خبر كذا- يعنى من خبر را باو رساندم.

نَاهِيكَ‏ من رجلٍ- مثل عبارت حسبك است يعنى براى تو كافيست و معنايش اينست كه آن مقصود و هدفى است كه ميخواهى و تو را از خواستن غير از آن نهى ميكند.

ناقة نِهْيَةٌ- شترى كه بى‏اندازه فربه و چاق است.

نُهْيَة- عقل و خرديست كه از زشتى‏ها باز ميدارد جمعش- نُهًى‏- است، فرمود:

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي‏ النُّهى‏- طه/ 128 تَنْهِيَة- زمينى است كه سيلاب بآن جا ميرسد. نَهَاءُ النهارِ 1- بالا آمدن روز 2- و خواستن نياز تا سر حد نهى و منع از آن يعنى خواستش به پايان رسيد خواه آن نياز را يافته باشد يا نه.[۲]

«انفَکَ»

الفَكُ‏: گشودن [دور كردن غم و اندوه‏].

فَكُ‏ الرهنِ: خلاص كردن گروى و رهن.

فَكُ‏ الرقبةِ: آزاد كردن بنده، در آيه گفت: فَكُّ رَقَبَةٍ (13/ بلد)در اين مورد دو سخن گفته شده:

اول- فك رقبة: همان آزادى برده و مملوك است و بلكه آزاد شدن نفس و جان انسان از عذاب با سخنان پاك و عمل صالح و آزاد كردن ديگرى به هر چه كه براى او از آن كار مفيد باشد.

دوم- فكّ رقبة: چيزى است كه براى انسان بعد از حصول هدايت حاصل ميشود و بدست مى‏آيد زيرا تا كسى هدايت نشده است نمى‏تواند و توانايى ندارد كه ديگرى را هدايت كند چنانكه در كتاب «مكارم الشريعه» بيان كردم‏

الفَكُ‏: جدا شدن شانه از مفصل بخاطر ضعف و سستى آن.

الفَكَّان‏: دو فك دهان و محل اتصال كام آدمى.

در آيه: لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ‏ مُنْفَكِّينَ‏ (1/ بينه) يعنى كفار يهود و نصارى و مشركين جدا از هم نيستند و پراكنده نشده‏اند بلكه همگيشان با هم در گمراهيند مثل: كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً ... (213/ بقره)

ما انْفَكَ‏ يفعل كذا- مثل- ما زال يفعل كذا- است يعنى پيوسته آن را انجام ميدهد[۳]

ارجاعات

  1. لغت نامه دهخدا, ص324
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 405-403
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 86-84