تفسیر علمی قرآن کریم

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۵ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - '<div style="text-align:justify">↵' به '')

تفسیر علمی قرآن کریم[۱]؛ تفسیر قرآن بر اساس علوم تجربی. عده‌ای سده چهارم را ابتدای شکل‌گیری تفسیر علمی، برمی‌شمارند، برخی نیز این روش تفسیری را مربوط به دوره جدید و متأخر می‌دانند و تحولات شگرف علوم تجربی و کشف بسیاری از اسرار طبیعی در قرن چهاردهم را از عوامل شکل‌گیری این نوع از مطالعه و پژوهش برای مفسران قرآن می‌دانند. استخراج علوم، تطبيق علوم بر آیات و استخدام علوم در فهم قرآن، سه روش و رویکرد در تفسیر علمی به شمار می‌روند که از این میان، استخدام علوم قطعی تجربی در فهم قرآن، صحیح و دو روش دیگر چون منتهی به تفسیر به رأی می‌شوند، ناصحیح هستند. برخی از دلایل امکان و ضرورت تفسیر علمی قرآن عبارتند از: جامعیت قرآن در علوم و حکمت‌ها، مراجعه نو به آیات و تفسیر قرآن در جهت تمدن‌سازی و تولید علم و جلوگیری از انحطاط فکری و تمدنی مسلمین. از آسیب‌های تفسیر علمی می‌توان به مواردی همچون دور شدن از هدف اصلی قرآن، وهم تعارض قرآن با علوم، تفسیر به رأی و تأویل غیر جایز اشاره کرد.

تعریف

برخی تفسیر علمی را عبارت از تفسیر آیات قرآن در پرتو کشفیات علمی می‌دانند برخی دیگر نیز ارتباط دادن حقایق علمی ثابت شده توسط علوم هستی‌شناسی و طبیعت‌شناسی را به معانی آیات قرآن، بر طبق دلالت مشهور و معهود معانی لغات، تفسیر علمی نامیده‌اند.[۲] پیروان تفسیر علمی بر این عقیده‌اند که حوزه علمی و آیات مربوط به حقایق علمی یکی از ابعاد و وجوه اعجاز قرآن و بلکه مهمترین بعد اعجاز آن است. قائلان به این روش تفسیری تأکید دارند که پیشتر علم و اکتشافات علمی به تمام آیات الهی وجود داشته و خداوند از علوم و اسرار خلقت و مرموز دانش به عنوان دلیلی بر ماندگاری و اعجاز قرآن یاد کرده است بنابراین به زعم اینان، علم و توجه به دانش‌های جدید به عنوان مهمترین رویکرد در تفسیر قرآن می تواند مورد تأمل قرار گیرد. محمدحسین ذهبی، صاحب التفسير و المفسرون، بهره بردن از علم در تفسیر آیات جهت نمایاندن اعجاز علمی قرآن را تفسیر علمی می‌نامد.[۳]

پیشینه

تفسیرعلمی از جمله رویکردهای تفسیری به قرآن است که از گذشته‌های دور تا هم‌اینک با انگیزه‌های مختلف شکل گرفته است. ظاهرا غزالی نخستین فردی است که در این‌باره به طور مبسوط و جدی سخن گفته است. دو کتاب احیاء علوم الدین و جواهر القرآن مشتمل بر سخنان و دریافت‌های علمی وی از آیات قرآن است. استدلال غزالی در این‌باره آن است که افعال و صفات خداوند در برگیرنده همه دانش‌ها است و از آنجا که قرآن شرح ذات، افعال و صفات خداوند است، پس مشتمل بر همه دانش‌هاست از این رو علومی چون پزشکی، اختر شناسی، هیئت، تشریح، سحر، طلسم و ... همه در قرآن یافت می‌شوند و فراتر از آن علومی در قرآن موجود است که انسان قدرت درك و احاطه بر آن‌ها را ندارد و تنها فرشتگان از آن علوم بهره‌مندند. غزالی در کتاب احیاء علوم الدین با ذکر روایتی از ابن مسعود که بر اساس آن قرآن مشتمل بر علوم اولین و آخرین است، درصدد تأیید و تصدیق دیدگاه خویش برآمده است. پس از او سیوطی قرآن پژوه شهیر نیز بر این راه رفته و با استناد به آیاتی از قرآن و پاره‌ای از روایات و با اشاره به سخنان برخی از مفسران، تأکید می‌کند که همه علوم از جمله علومی مانند طب، هندسه، جبر، مقابله و ... از قرآن قابل استنباط است. پیش از سیوطی نیز فخر رازی آیات قرآن را با علوم رایج زمان خود تطبیق داده و بحث‌های علمی و فلسفی فراوانی در تفسیر آیات ارائه کرده تا آن جا که برخی به سبب گشاده‌دستی وی در این امر، تفسیر کبیر او را شامل هر چیزی جز تفسیر قرآن دانسته‌اند گو این که وی همچون دو عالم پیشین، معتقد نیست که جزئیات علوم ریاضی طبیعی و طب در قرآن موجود است بلکه اعتقاد وی بر این است که استعانت از این علوم در فهم آیاتی که ما را به قوانین کلی طبیعت و خلقت رهنمون می‌سازند لازم است.[۴] گرچه برخی در مطالعه پیشینه این منهج تفسیری، سده چهارم را ابتدای شکل‌گیری آن برمی‌شمارند اما علامه طباطبایی آن را مربوط به دوره جدید و متأخر می‌داند. به عقیدۀ برخی، الجواهر في تفسير القرآن نوشته طنطاوی نخستین اثر تفسیری مستقل در تفسیر علمی است. وی در مقدمه تفسیر با آگاهی از روش خود دفاع ورزیده و بر این باور است که هیچ روش دیگر تفسیری نمی‌تواند در دوره حاضر، اعجاز و ماندگاری قرآن و آیات آن را آشکار کند. عدم تبیین مفهوم تفسیر علمی، سبب گردید تا برخی این روش را در زمره شیوه‌های تفسیری دوره جدید دانسته و برخی دیگر سابقه‌ای بس طولانی برای آن قائل شده و بر این باور رفته‌اند که بسیای از علمای سلف و حتی برخی از اصحاب رسول اکرم، اقدام به تفسیر علمی کرده‌اند.[۵] قائلین به متاخر بودن تفسیر علمی بر این باورند که اول مقدمه تفسیر علمی ویژگی مهم تفاسیر قرآن در قرن چهاردهم است. قرن چهاردهم به موازات تحولات شگرف علوم تجربی و کشف بسیاری از اسرار طبیعی، صحنه جدیدی از مطالعه و پژوهش در مقابل مفسران قرآن و دانشمندان علوم قرآنی قرار داد. این صحنه موضوع روشن‌سازی میزان ارتباط حقایق قرآن با دستاوردهای علوم تجربی بود. در این خصوص روش جدیدی ـ با وجود برخی از ریشه‌های تاریخی - از تفسیر قرآن مورد توجه قرار گرفت که اصطلاحاً به روش تفسیر علمی شهرت دارد. در این روش، نوعی تطابق قرآن با دستاوردهای علوم تجربی از سوی مفسر به عمل می‌آید. به این صورت که گاه از علوم در تأیید محتوای قرآن بهره‌گیری می‌شود و گاه آیات قرآن به صورت جزمی با یافته‌های علمی تطبیق می‌شود. پیش فرض چنین تفسیری جامعیت قرآن نسبت به همه اسرار و حقایق هستی از یک طرف و قطعیت یافتن نتایج برخی از پژوهش‌های علمی به ویژه در عصر حاضر، از سوی دیگر است. برخی نیز در اشتمال قرآن بر کلیه علوم به همین نصوص استناد کرده‌اند اما سابقه تاریخی پیوند علم و دین ظاهرا به تلاش بزرگانی مانند ابن سینا، ابو حامد غزالی و فخررازی باز می‌گردد. این تلاش‌ها بیشتر معطوف به مباحث نظری تسابق علم و دین و گاه تفسیر برخی آیات قرآنی با دستاوردهای هیأت قدیم بود و هرگز جریانی موسوم به تفسیر علمی به ظهور نرسید. تحولات سریع علمی و کشف بسیاری از اسرار طبیعی علت ظاهر شدن عرصه جدیدی از تحقیقات علمی در محور قرآن پژوهی در قرن چهاردهم است. این عرصه همان بحث تفسیر علمی آیات قرآن است که در برخی کوشش‌های تفسیری نمایان است و کم و بیش تفاسیر قرن چهاردهم را تحت تأثیر قرار داده است و کتاب فکرة اعجاز القرآن تأليف نعيم الحمصی در عربی و تفسیر علمی قرآن تألیف ناصر رفیعی محمدی در فارسی، گوشه‌هایی از آثار تألیف شده در تفسیر علمی قرآن و نیز آثاری که در همین ارتباط با عنوان اعجاز علمی نگارش یافته‌اند را در اختیار قرار می‌دهد.[۶]

آغاز حرکت تفسیر علمی

اکتشافات و اختراعات علمی و صنعتی غرب که در پرتو نگرش عقلی و تجربی به امور و کنکاش و کنجکاوی‌های مستمر رخ داده است سبب پیدایش نظریات و حقایق علمی جدیدی در ارتباط با هستی و در رابطه با آفرینش انسان شده است. همچنین برخی از نویسندگان، مفسران و اندیشمندان مسلمان در دوره احیای اندیشه دینی که همزمان بود با دوران شکوه عظمت و رونق علم و عقل در اروپا تلاش کردند برای زدودن شبهه تعارض علم و توسعه مادی و صنعتی با دین به تطبیق و همسان‌سازی آیات قرآن با نظریات و یافته‌های علمی بپردازند و چنین وانمود کنند که قرن‌ها پیش از دست‌یابی دانشمندان غربی به قواعد و حقایق علمی در نصوص دینی به این قواعد و رموز اشاره شده است؛ گرچه مسلمانان خود از درک و دریافت آن غافل یا عاجز بوده‌اند. این نگرش تا بدان‌جا پیش رفت که قرآن يكسره کتاب علم و پیشرفت مادی معرفی شد و اعجاز علمی یکی از مهم‌ترین ابعاد اعجاز آن دانسته شد و انطباق علم و عقل با وحی و قرآن ضروری شمرده شد و دین حقیقی آن دینی معرفی شد که از علم جدا نباشد و برادرانه در کنار آن قرار گیرد.[۷] حرکت تفسیر علمی در آغاز از مصر شروع شد؛ زیرا این کشور در جوار ملل متمدن و توسعه یافته قرار داشت و پیش و بیش از دیگر جوامع اسلامی با تمدن و رونق علمی غرب آشنا شده بود لذا دانشمندان مصری در مقالات و کتب خویش به تفسیر علمی آیات می‌پرداختند؛ چنان که نگارش تفسیر الجواهر از شیخ محمد طنطاوی، اوج این شیوه از تفسیر محسوب می‌شود البته آثار عالمانی دیگر نیز چون کواکبی، اسکندرانی، عبدالرزاق نوفل و ... که پس از آن به نگارش درآمده‌اند از اهمیت بسیاری برخوردار هستند.[۸]

روش‌های تفسیر علمی

امروزه اکثر محققان و پژوهشگران معمولاً سه روش و رهیافت را در تفسیر علمی قرآن ذکر می‌کنند که عبارت‌اند از رهیافت‌های استخراج علوم، تطبيق علوم بر آیات و استخدام علوم در فهم قرآن. گرچه به نوعی روش استخراج و تطبيق يك نتیجه را بدست می‌آورند اما با توجه به توالی تاریخی و ترتیب روش‌ها، هر سه روش پیروانی داشته و گاه در مراحل طولانی زمانی حاکم بر شیوه تفسیری بوده است. سه رهیافت استخراج، تطيبق و استخدام در سه مرحله تاریخی شکل گرفتند؛ دغدغه نخست بیرون کشیدن علوم از آیات جهت نمایاندن اعجاز علمی بود، اما با گذشت زمان و پیدایش مکاتب فکری مبتنی بر علوم بشری و تأسیس نظریه‌های علمی مفسران اسلامی و در تعبیری عالمان مسلمان با اساس قراردادن تئوری‌های علمی، به جستجو در تفسیر آیات پرداخته و از موضعی منفعلانه به دفاع از علمی بودن آیات و قرآن دست زدند.[۹] از این میان، گونه صحیح تفسیر علمی، استخدام علوم قطعی تجربی در فهم قرآن است ولی دو روش استخراج علوم از قرآن و تحمیل نظریه‌های علمی بر قرآن صحیح نیست، چون منتهی به تفسیر به رأی می‌شود.[۱۰]

رویکردهای مواجهه با تفسیر علمی

رویکرد علمی به قرآن بسان بسیاری دیگر از رویکردها و گرایش‌های تفسیری دچار چالش و آسیب شده است که شاید بتوان مهم‌ترین آن‌ها را در دو دسته؛ تفریط و انکار آموزه‌های علمی در قرآن و افراط در برخورد با آیات علمی قرآن کریم بررسی کرد.

۱. رویکرد تفریطی (انکار آموزه‌های علمی در قرآن):

برخی از صاحب نظران رویکرد علمی در قرآن را از اساس منکر شده و معتقدند قرآن به هیچ روی به آموزه‌های علمی نپرداخته یا اگر پرداخته است ما حق تطبیق آیات با دستاوردهای مسلم علمی را نداریم. بنابراین سخن از اعجاز علمی یا روش تفسیر علمی در قرآن نادرست است.

۲. رویکرد افراطی(افراط در برخورد با آیات علمی):

قرآن مهم‌ترین عامل پیدایش و گسترش رویکرد علمی در تفسیر پس از دوران رنسانس و در واکنش به تهاجم فرهنگ غرب به جهان اسلام بود که در عمل، سروری غربیان بر مسلمانان را همراه داشت شماری از اندیشوران مسلمان از سر خیرخواهی برای رویارویی با این پدیده با شتاب سراغ میراث دینی کتاب و سنت آمدند و برای نشان دادن پیشگامی مسلمانان، آیات و روایات علمی را استخراج و بازکاوی کردند و این اقدام که با نوعی شتاب‌زدگی همراه شد، اشتباهات و لغزش‌های علمی را همراه آورد. 56

برخی دیگر از آسیب‌های تفسیر علمی عبارتند از:

وهم تعارض قرآن با علوم:

مفسری که بخواهد با آیات علمی قرآن سروکار داشته باشد و تفسیر علمی ارائه دهد باید از تفسیر قطعی آیات پرهیز کند، مگر مسائلی که قطعیت آن‌ها در علم روز اثبات شده باشد البته با این ملاحظه که تحمیل به قرآن صورت نگیرد. نباید قرآن را از ظاهر خود منحرف کرد و با شواهدی بسیار دور به سوی یک معنای علمی سوق داد.[۱۱] زیرا از آن‌جایی که علوم تجربی غالبا قطعی نیست و نظریات و تئوری‌های آن، متزلزل است و بعد از مدتی تغییر می‌یابد، اگر قرآن با علوم متزلزل و غیر قطعی تفسیر شود؛ پس از مدتی که آن نظریه‌ها تغییر کرد، مردم در مورد بیانات قرآنی شک کرده و ایمان آن‌ها متزلزل می‌گردد؛ برای مثال، این که بعضی افراد قرآن را با هیئت بطلمیوسی تفسیر کردند و افلاک نه‌گانه را با آیات قرآن تطبیق نمودند و پس از قرن‌ها آن نظریه باطل شد، موجب گردید تا بعضی گمان کنند علم هیئت جدیدی با قرآن در تعارض است.

تفسیر به رأی:

تفسیر علمی در بسیاری موارد به تفسیر به رأی منجر می‌شود. افرادی که درصدد تفسیر علمی قرآن هستند به دلایل متعددی به دام این مسأله گرفتار می‌آیند. بعضی افراد تخصص کافی در قرآن و تفسیر آن ندارند و بدون داشتن شرایط یک مفسر، اقدام به تفسیر علمی قرآن می‌کنند. برخی افراد مغرض ممکن است با استفاده از آیات ناظر به علوم مختلف بخواهند نظریات خود را اثبات کنند که گاهی این نظریات انحرافی و حتی الحادی است ولی این کار را با استفاده از تفسیر علمی قرآن سامان می‌دهند که موجب تحمیل نظرات بر قرآن می‌شود که از مصادیق بارز تفسیر به رأی است.

تأویل غیر جایز:

تفسیر علمی قرآن ممکن است به تأویل غیر جایز منتهی شود؛ چنانچه بعضی افراد برای تفسیر علمی قرآن، از حدود ظواهر الفاظ و آیات می‌گذرند و هر کدام از آیات را که با یک نظریه یا قانون علمی (که مورد نظر آن‌هاست) منافات و تعارض دارد تأویل می‌کنند تا بتوانند آن نظریه را به قرآن نسبت دهند. نمونه این نوع تاویلات در مورد نظریه تکامل انواع داروین و بحث عرش و کرسی و تأویل آن‌ها به فلک هشتم و نهم می‌توان دید.[۱۲]

دور شدن از هدف اصلی قرآن:

در قرآن آیات زیادی در مورد علوم مختلف از جمله هیأت، نجوم، فيزيك و ... آمده است ولی باید توجه داشت قرآن کتاب علوم طبیعی نیست؛ بلکه کتاب دعوت به خداست و تفسیر علمی، امری جنبی در قرآن است ولی اصل رسالت قرآن، ساختن فرهنگ صحیح برای انسان‌ها، دعوت به خدا، نفى شرك، قانونمند کردن زندگی اجتماعی طبق اصول اخلاقی و نشان دادن راه روشن زندگانی است. قرآن آمده است تا روش صحیح زندگانی را بیاموزد.[۱۳] تفسیر علمی قرآن و آوردن مطالب علمی زیاد، در لابه‌لای تفسیر قرآن موجب می‌شود که مقصد اصلی آن که تربیت، تزکیه انسان و هدایت اوست فراموش گردد؛ چنانچه پاره‌ای از تفسیرهای جدید (مثل طنطاوی) این گونه عمل کرده‌اند؛ بر این اساس بهتر است مقاصد اصلی در تفسیر ذکر شود. البته این آسیب‌ها قابل پیشگیری است چون اکثر اشکالات به دو گونه استخراج علوم از فهم قرآن و تحمیل نظریه‌های علمی بر قرآن وارد می‌شود، بنابراین اگر مفسر قرآن از گونه استخدام علوم قطعی تجربی در فهم قرآن استفاده کند اکثر اشکالات و آسیب‌های فوق بر طرف می‌شود. تفسیر علمی مبانی و معیارهایی دارد که لازم است مفسر قرآن آن‌ها را رعایت کند که اگر بر طبق آن‌ها تفسیر علمی صورت گیرد، برخی دیگر از آسیب‌ها بر طرف می‌شود.[۱۴]

شرایط تفسیر علمی

شرایط و ضوابطی جهت تفسیر صحیح علمی برشمرده‌اند که باید از جانب مفسر مد نظر قرار گیرد. مهم‌ترین این اصول رعایت ضوابط عرفی در امر تفسیر از جهت قوانین ادبی، اصول و مبانی شرعی است و نیز پرهیز از هرگونه تأویل آیات و تطبيق ناروای اندیشه‌های علمی بر قرآن؛ چه تفسیر غیر از تأویل است و در تأویل ضوابط ادبی و حدود معانی لغوی زیرپا گذاشته می‌شود.[۱۵] با سه شرط عدم تحمیل نظریات علمی بر قرآن؛ یعنی قرار ندادن يك معنای علمی برای تمامی آیات قرآن، در نظر گرفتن این مسئله که اثبات مسائل علمی رسالت اصلی قرآن نیست و همچنین پرهیز از تفسیر قطعی آیات می‌توان بین علوم و قرآن ارتباط برقرار کرد.[۱۶] در ادامه به برخی دیگر از شرایط این نوع تفسیر اشاره می‌شود: منحصر نکردن فهم قرآن به علوم تجربی: نباید فهم آیات قرآن به علوم تجربی منحصر شود چون علوم تجربی وابسته به آزمون و خطا هستند و در حال تغییرند و اگر معنی قرآن با امری تغییرپذیر گره زده شود، فهم قرآن مخدوش می‌شود.[۱۷] اگر مفسر اشاره علمی موجود در آیه را به صورت يك احتمال مطرح کند؛ یعنی بگوید علم تاکنون این مسأله را بیان می‌کند و این آیه می‌تواند اشاره‌ای به این مطلب داشته باشد، تفسیر به رأی نخواهد بود. اگر دیدگاه علوم به صورت قانون کلی در آمده باشد اشکالی ندارد و می‌توان برای تفسیر قرآن به آن استناد کرد ولی دانشمندان معتقدند که کاروان علم همواره در حرکت است و نمی‌توان دیدگاه تغییرناپذیر داشت.[۱۸] تسلط به مبانی تفسیر و علوم روز: برقراری ارتباط میان قرآن و علوم روز در درجه اول وظیفه کسانی است که هم با تئوری‌های علوم روز آشنا[۱۹] و هم به وسائل فهم قرآن که شامل زبان عربی، صرف و نحو، بلاغت، تفاسیر و حدیث می‌شود مسلط هستند.[۲۰]

دیدگاه‌ها درباره تفسیر علمی

در خصوص تفسیر علمی، سه دیدگاه وجود دارد که عبارت‌اند از: دیدگاه افراطی، دیدگاه اعتدالی و دیدگاه تفریطی. قائلین به دیدگاه افراطی معتقدند که همه علوم در قرآن وجود دارد و سعی می‌کنند تا کوچکترین ارتباط علمی را به قرآن نسبت دهند مانند طنطاوی در تفسیر الجواهر، سید احمد خان هندی در سیر القرآن و هو الهدی و الفرقان. این جریان فکری به قرآن لطمه می‌زند؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و تربیت است نه کتاب علم روز؛ ضمن اینکه هیچ ارتباطی بین برداشت‌های آن‌ها با قرآن نیست به عنوان مثال دکتر عبد الرزاق نوفل در کتاب خود، نفس واحد را در آیه خلقكم من نفس واحدة اشاره به پروتون میداند که هیچ دلیلی بر این مطلب وجود ندارد و یا گاهی اوقات حروف مقطعه را دلیل بر پیش‌بینی‌های علمی و یا حوادث مختلف ذکر می‌کند که در این زمینه نیز هیچ دلیلی بر چنین برداشت‌هایی وجود ندارد. دیدگاه دیگر دیدگاه تفریطی است که مخالف با تفسیر آیات بر اساس علوم روز است که افرادی نظیر سید قطب و شاطبی معتقد به آن هستند. این دیدگاه نیز مورد پذیرش نیست. هر چند قرآن کتابی علمی نیست اما به بعضی از مباحث علمی مثل نقش کوه‌ها و زمین، شکل‌گیری باران و جنین و ... اشاره دارد.[۲۱] شاطبی در مورد تفسیر علمی معتقد است مفسران تفسیر علمی با ادعای وجود همه علوم در قرآن از حد خود پا فراتر نهاده‌اند. در حالی که سلف صالح چنین ادعایی نداشته‌اند؛ زیرا قرآن برای بیان احکام و تکالیف ،ایمانی معرفی آخرت و مسایل جنبی آن آمده است. شاطبی آیه شریفه ... و نَزَّلْنا عَليك القرآن تبياناً لِكُلِّ شَيْءٍ ... [۲۲] را که طرفداران تفسیری علمی برای اثبات ادعای خود، بدان استناد می‌کنند مربوط به تعبد و تکلیف می‌داند؛ به این معنا که قرآن بیانگر همه چیز صرفا در این موضوع است و نه بیش از آن. همچنین او مقصود از کتاب را در دو آیه ... و لا رطب و لا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مبین[۲۳] و ... ما فرطنا فِى الكِتاب مِن شَيْء ...[۲۴] لوح محفوظ می‌داند و نه قرآن کریم. دیگر مخالفان تفسیر علمی نیز مفسرانی مانند أمين الخولی، محمد حسین ذهبی، عبدالعظیم الزرقانی، شیخ محمود شلتوت، عایشه عبدالرحمن بنت الشاطى و... هستند که دلایلی برای این مخالفت خویش ارائه داده‌اند.[۲۵]

دیدگاه دیگر، دیدگاه اعتدالی است که معتقد است اولاً قرآن کتاب هدایت، تربیت و انسان‌سازی است اما برای اهداف علمی نازل نشده است. اگر هدف قرآن، بیان اینگونه مطالب بود قطعا بسیار دقیق‌تر و گسترده‌تر به بیان مطالب علمی می‌پرداخت. دوم اینکه مباحث علمی در قرآن، مباحث فرعی هستند که پرداختن به آن هیچ ضرورتی ندارد و هدف قرآن سوق دادن مردم به این مباحث نیست. مطلب سوم این است که پرداختن به مباحث علمی برای عده‌ای جاذبه دارد افرادی هستند که اگر به آن‌ها گفته شود قرآن ۱۴ قرن قبل، کروی بودن زمین را مطرح کرده است بیشتر به آن ایمان می‌آورند؛ لذا تبیین این مسائل خوب است اما نباید نظریه‌های علمی را به قرآن تحمیل کرد و مباحث روز را بر قرآن تطبیق داد به عنوان مثال اعجاز عددی قرآن که شیمی‌دان معروف رشاد خلیفه مطرح کرده است با تحمیل و تکلف به آیات قرآن ربط داده می‌شود.[۲۶] برخی از عالمانی که دیدگاه معتدل دارند عبارتنداز: علامه طباطبائی، محمد رشید رضا، احمد امین حسن البنا، سید قطب، ناصر مکارم شیرازی، محمد غزالی، محمد رجب البیومی، یوسف قرضاوی، محمدباقر صدر، مرتضی مطهری، محمدهادی معرفت و... . [۲۷]

پاورقی ها

  1. ارجاعات این مقاله به ماهنامۀ رایحه، سال پنجم شماره شصت و نهم، بهمن ماه 1388 که به موضوع تفسیر علمی قرآن کریم اختصاص دارد، است.
  2. ص84
  3. 8و9
  4. ص85
  5. ص6و7.
  6. ص58و59.
  7. ص85
  8. ص85و86.
  9. ص9
  10. ص56
  11. ص23
  12. ص56
  13. ص23
  14. ص56
  15. ص63
  16. ص23
  17. ص24
  18. ص28
  19. ص26
  20. ص23
  21. ص50و51.
  22. نحل/89
  23. انعام/59
  24. انعام/38
  25. ص86و 87.
  26. ص50و51.
  27. ص86و 87.