باغ (مترادف): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی باغ== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جنة»، «حدائق»، «روضة». ==مترادفات «باغ» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |جنة |ریشه جنن |مشتقات جنن | |-...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۶
مترادفات قرآنی باغ
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جنة»، «حدائق»، «روضة».
مترادفات «باغ» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
جنة | ریشه جنن | مشتقات جنن | |
حدائق | ریشه حدق | مشتقات حدق | |
روضة | ریشه روض | مشتقات روض |
معانی مترادفات قرآنی باغ
«جنة»
اصل جِنّ، پوشيده و پنهان بودن چيزى از دسترس حسّ است، جَنَّهُ اللّيل و أَجَنَّهُ و جَنَ عليه فَجَنَّهُ- يعنى شب آن را پوشيده داشت و پنهان كرد.
أَجَنَّهُ- چيزى بر رويش قرار داد تا پوشيده شود مثل:
قبرته أقبرته- در گورش گذاشتم و سقينه و أسقينه- آبش دادم.
جنّ عليه كذا- او را پوشاند، خداى عزّ و جلّ گويد: فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَبا 76/ انعام).
جَنَان- قلب است زيرا ظاهر نيست و از حواس ظاهر پوشيده و پنهان است.
مِجَنّ و مِجَنَّة- سپرى است كه صاحب سپر و جنگجوى را پنهان مىدارد، خداى عزّ و جلّ فرمايد:
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً- 16/ مجادله).
(سوگندهاى خود را سپرى براى پوشاندن چهرههاى غير ايمانى، و اسلامى خود قرار دادند).
حديث
«الصّوم جنّة».
يعنى روزه نگاهدارنده و سپرى است براى ايمان و مؤمنين.
جَنَّة- هر باغ و بستانى كه داراى درختان انبوه است و زمين را مىپوشاند، خداى عزّ و جلّ فرمايد:
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ- 15/ سبا) و وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ- 16/ سباء) و وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ- 39/ كهف) درختانى هم كه پر شاخ و برگند- جنّة- ناميدهاند، و سخن شاعر بر اين معنى حمل شده است كه:من النّواضح تسقى جنّة سحقا (از شتران آبكشى كه باغ دور افتاده و تشنه و پژمرده را آب مىدهد).
جَنَّة- يعنى بهشت يا بصورت تشبيه به باغى كه در زمين هست چنان ناميده شده هر چند كه ميانشان فرقى و تفاوتى است و يا بخاطر پوشيده بودن نعمتهايش از ماست، و در سخن خداى تعالى در آيه زير بآن اشاره شده است كه: (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن 17/ سجده) ابن عبّاس (رض) گفته است: جَنَّات كه در قرآن به لفظ جمع آمده است از اين رواست كه هفت جنّت هست: 1- جنّة الفردوس 2- عدن 3- جنّة النّعيم. 4- دار الخلد 5- جنّة المأوى 6- دار السّلام. 7- علّيّين.
جنين- هم طفلى است تا زمانى كه در رحم مادر هست جمعش- أَجِنَّة خداى تعالى گويد: (وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ- 32/ نجم) كه واژه- جنين- بر وزن فعيل در معنى مفعول است و نيز جَنِين- قبر است كه در اين صورت- فعيل- در معنى فاعل است.
در باره اطلاق واژه جِنّ- بموجودات نامرئى دو وجه گفته شده:
اوّل- براى موجودات نامرئى روحانى كه از تمام حواسّ ظاهرى ما پنهانند، و نقطه مقابلش- إنس است و بر اين وجه فرشتگان و شياطين نيز جزء آنها خواهند بود پس هر فرشتهاى پرى يا جنّى است و هر پرى و جنّى فرشته نيست،ابو صالح گفته است كه همه فرشتگان نامرئىاند.
دوّم- گفتهاند بلكه جنّها بعضى از نامرئيان و روحانيان هستند زيرا چنان موجوداتى روحى سه گونهاند:
1- گروه اخيار كه همان فرشتگانند.
2- گروه اشرار يا شياطين.
3- گروه اوساط كه از دو دسته اخيار و اشرار در ميانشان وجود دارد و اين دستههاى پريان هستند كه آيه قرآن بر اين معنى دلالت دارد كه (قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ ... وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ- 1- 14/ جنّ) (كه اشاره به دو دسته بد و خوب پريان است.
الجِنَّة- يعنى جماعت و گروه پريان، خداى تعالى گويد:
(مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ- 6/ النّاس) و (وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً- 1158/ صافّات)- الجِنَّة- همان جُنُون و ديوانگى است، خداى تعالى گويد: (ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ- 46/ سباء) يعنى جنون، و جنون حائل و مانع ارتباط عقلانى ميان نفس و عقل است.
جُنَ فلان- جن زده شد، كه فعلش بر وزن- فعل- است مثل وزن و بناى بيماريها و دردها مانند- زكم، لقى، حمّ- يعنى (زكام شد، لقوه گرفت، تبدار شد).
اصيب جنانه- به بيمارى قلبى دچار شد و گفتهاند وقتى كه رابطه ميان كارهاى بدنى و عقلى بريده شود مىگويند- جُنَ عقله- عقل و خردش بيمار است (بيمارى روانى).
و بر آن اساس سخن خداى تعالى است كه كفّار به پيامبر (ص) گفتند: (مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ- 14/ دخان) يعنى از پريانى كه او را مىآموزند، با او هستند، و همچنين آيه (أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ- 36/ صافات).
جُنَ التّلاع و الآفاق- گياه بهاره و بيابانى بمقدارى آنجا زياد شد كه گويى زمينى مجنون و جنّ زده است، و آيه (وَ الْجَانَ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ،- 27/ حجر) اشاره به خلقت و آفرينش نوعى از پريان است.
و آيه (كَأَنَّها جَانٌ- 10/ نمل) گفته شده اشاره به نوعى از مارهاست.[۱]
«حدائق»
حَدَائِق يعنى باغهاى تازهاى كه سرور انگيز است جمع حَدِيقَة است.
خداى تعالى فرمايد: (أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماء فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ- 60/ نمل). مفردش حديقة است يعنى قسمتى از زمين پر آب كه بخاطر شباهت آب داشتن و آب برآمدن از آن به حدقة چشم تشبيه شده است، جمع- حَدَقَة- حِدَاق و أَحْدَاق است.
حَدَّقَ تَحْدِيقاً- يعنى سختى و تندى نظر.
و حَدَقُوا به و أَحْدَقُوا- يعنى آن را احاطه كردند كه اين وصف نيز تشبيهى از دايره شكل بودن حديقة و حدقة است.[۲]
«روضة»
الرَّوْض: سبزهزار زيبا و بركه يا آب زياد جمع شده در يك جا (مثل نى زارها و مرغزارها). آيه: (فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ- 15/ روم).
(تمام آيه چنين است: فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ- 15/ روم) آنان كه از پرستش غير خدا گسسته و به پرستش اللّه پيوستهاند و كارهاى صالح مىكند در باغى خرّم و سرسبز و شادمانه درآيند).
و به اعتبار معنى آب فراوان در واژه- روض- مىگويند: أَرَاضَ الوادي و اسْتَرَاضَ: آب درّه فراوان شد.
أَرَاضَهُمْ: سيرابشان كرد.
الرِّيَاضة: بكار بردن و واداشتن نفس در زحمت، براى اينكه رام و آرام شود و از اين معنى عبارت: رُضْتُ الدَّابَّةَ- است يعنى: (حيوان را رام كردم) مىگويند:
افعل كذا ما دامَتِ النَّفْسُ مُسْتَرَاضَة: آن طور كار كن تا وقتى كه نفس براى رياضت قابل و ارزشمند باشد و يا معنايش اين است كه آنچنان بكوش تا نفس ظرفيت و گنجايش داشته باشد. كه از معنى روض و اراضة است.
إرَاضَة: شايسته و پاكيزه شدن (و همچنين- اراضة- سيراب شدن و شير روى شير ريختن).
در آيه: (فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ- 15/ روم) عبارت از باغ بهشتى و زيبائيها و جاى شادى و آرامش است.
آيه: (فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ- 22/ شورى) اشاره به چيزهائى است كه از نظر ظاهر براى مؤمنين در آخرت آماده شده است.
و نيز گفتهاند: رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ- اشاره به شايسته گردانيدن- ايشان از علوم و اخلاقى است كه هر كس واجد آنها باشد قلبش پاكيزه و طيب است.[۳]