رعی (ریشه): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''ریشه «رعی»''' (RˁY)؛ چرانیدن، مراعات کردن. این ریشه در ساخت‌ها و معانی گوناگون خود، جمعا 10 بار در قرآن کریم آمده است. == معنای لغوی == رعى: مراعات. محافظت‏ «فَما رَعَوْها حَقَ‏ رِعايَتِها» حديد: 27. راغب ميگويد: اصل رعى حفظ حيوان است بواسطه غذا و ي...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۴

ریشه «رعی» (RˁY)؛ چرانیدن، مراعات کردن. این ریشه در ساخت‌ها و معانی گوناگون خود، جمعا 10 بار در قرآن کریم آمده است.

معنای لغوی

رعى: مراعات. محافظت‏ «فَما رَعَوْها حَقَ‏ رِعايَتِها» حديد: 27.

راغب ميگويد: اصل رعى حفظ حيوان است بواسطه غذا و يا دفع دشمن از آن. چرانيدن و بچرا فرستادن چهارپايان يك نوع محافظت از آنهاست‏ «كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ» طه: 54. بخوريد و چهارپايانتان را بچرانيد.

مرعى بمعنى چراگاه است محليكه چهارپايان با چريدن محافظت ميشوند «وَ الَّذِي أَخْرَجَ‏ الْمَرْعى‏. فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‏» اعلى: 4 و 5.

راعى بمعنى چوپان است‏ «قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ» قصص: 23. گفتند گوسفندان خود را آب نميدهيم تا چوپانها گوسفندان خويش را برگردانند (قاموس قرآن، ج3، ص106).

ساخت‌های صرفی در قرآن

معنای چراندن

رَعَوَ (فعل مجرد): 1 بار

رِعاء (جمع): 1 بار

مَرعی (اسم مکان): 2 بار

معنای مراعات کردن

رَعَوَ1 (فعل مجرد): 1 بار

رِعایَت (مصدر): 1 بار

راعِی (اسم فاعل): 2 بار

معنای دوگانه «چراندن/ مراعات کردن»

راعیَ (فعل باب مفاعله): 2 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن رَعَوَ رَعَوَ رَعَوَ رعى: چوپانی و مراقبت و چرانیدن حیوان قاموس قرآن، ج‏3، ص: 106
آفروآسیایی *ri/aʕaw/y- رعو follow, accompany, guard, herd, chase دنبال کردن، همراهی کردن، نگهبانی، گله، تعقیب
سامی *rVʕVy- 1, 4, *rāʕ- 2, 3 رعی 'pasture, guard livestock, herd, graze (trans.)' (v.) 1, 'herdsman' 2, 'friend, companion' 3, 'join, associate with' 4 «مرور، نگهبانی از دام، گله، چرانیدن» (v.) 1، «گله‌دار» 2، «دوست، همراه» 3، «پیوستن، معاشرت با» 4
اکدی reʔû 1, rūʔu 3 رِءُ \ رُءُ
اگاریتی rʕy 2, rʕ 3 رعی \ رع
فنیقی rʕ 1 رع
عبری rʕy 1, 4, rōʕǟ 2, rēaʕ 3 رعی \ \ رُعَ \ رَِع
سریانی rǝʕā 1 رعَ
مندایی raa 1 رََ
عربی جنوبی rʕy 1 رعی
گعز rǝʕya 1, raʕawa 4 رعیَ \ رَعَوَ ('to yoke, join')
مهری rō 1, rēʕi 2 رُ \ رِعِ
جبالی raʕé 1, rɛ́ʕi 3 رَعِ \ رِعِ
سقطری reʕe 1 رِعِ
عربی rʕy رعی

منابع

رعی (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2