پرش به محتوا

ترساندن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی ترساندن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «خوّف»، «حذّر»، «ارهب»، «انذر»، «اوعد». ==مترادفات «ترساندن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |خوّف |ریشه خوف |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[خوف (ریشه)|ریشه خوف]]
|[[خوف (ریشه)|ریشه خوف]]
|[[خوف (واژگان)|مشتقات خوف]]
|[[خوف (واژگان)|مشتقات خوف]]
|
|{{AFRAME|Surah=39|Ayah=36}}
|-
|-
|حذّر
|حذّر
|[[حذر (ریشه)|ریشه حذر]]
|[[حذر (ریشه)|ریشه حذر]]
|[[حذر (واژگان)|مشتقات حذر]]
|[[حذر (واژگان)|مشتقات حذر]]
|
|{{AFRAME|Surah=3|Ayah=28}}
|-
|-
|ارهب
|ارهب
|[[رهب (ریشه)|ریشه رهب]]
|[[رهب (ریشه)|ریشه رهب]]
|[[رهب (واژگان)|مشتقات رهب]]
|[[رهب (واژگان)|مشتقات رهب]]
|
|{{AFRAME|Surah=8|Ayah=60}}
|-
|-
|انذر
|انذر
|[[نذر (ریشه)|ریشه نذر]]
|[[نذر (ریشه)|ریشه نذر]]
|[[نذر (واژگان)|مشتقات نذر]]
|[[نذر (واژگان)|مشتقات نذر]]
|
|{{AFRAME|Surah=39|Ayah=71}}
|-
|-
|اوعد
|اوعد  
|[[وعد (ریشه)|ریشه وعد]]
|[[وعد (ریشه)|ریشه وعد]]
|[[وعد (واژگان)|مشتقات وعد]]
|[[وعد (واژگان)|مشتقات وعد]]
|
|{{AFRAME|Surah=7|Ayah=86}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی ترساندن==
==معانی مترادفات قرآنی ترساندن==


=== «خوّف» ===
===«خوّف»===
الخوف‏- يعنى از نشانه‏اى پيدا و ناپيدار منتظر چيزى مكروه و ناپسند شدن همانطور كه- رجاء اميدوارى و چشم داشت به چيزى دوست داشتنى است از روى نشانه‏اى خيالى يا معلوم.


=== «حذّر» ===
نقطه مقابل- خوف- امن است كه در كارهاى دنيوى و اخروى هر دو بكار مى‏رود.


=== «ارهب» ===
خداى تعالى گويد: و يرجون رحمته و يخافون‏ عذابه‏- 57/ اسراء) و كيف أخاف ما أشركتم و لا تخافون أنكم أشركتم بالله‏81/ انعام).


=== «انذر» ===
خداى تعالى گويد: تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا- 16/ سجده).


=== «اوعد» ===
يعنى: (از استراحتگاه و جاى آرام خويش پهلو بر مى‏دارند و خداى خويش رابا بيم و اميد مى‏خوانند و ياد مى‏كنند).
 
و آيات‏ و إن‏ خفتم‏ ألا تقسطوا- 3/ نساء) و و إن‏ خفتم‏ شقاق بينهما-/ 35 نساء).
 
كه عبارت خفتم به عرفتم تفسير شده است و حقيقت اينستكه مى‏گويد: اگر پس از شناختن آنها بيم آن داشتيد كه اختلافى ميانشان واقع شود، و مراد از (خوف از خدا) نه آنچيزى است كه از ترس و بيم در خاطر انسان مى‏گذرد، مثل شعور و فهم ترسيدن از شير، بلكه مراد خود دارى از گناهان و برگزيدن طاعات خداست، لذا گفته شده- تخويف‏- از سوى خداى تعالى تشويق به پروا داشتن و دور شدن از گناهان است و كسيكه گناهان را ترك نكرده خائف نيست، خداى تعالى گويد:
 
ذلك‏ يخوف‏ الله به عباده‏- 16/ زمر).
 
خداوند مردم را از ترساندن شيطان و اهميت دادن بترساندن او نهى مى‏كند كه نترسند مى‏گويد:
 
إنما ذلكم الشيطان يخوف أولياءه فلا تخافوهم و خافون إن كنتم مؤمنين‏- 175/ آل عمران).
 
يعنى: از وسوسه‏هاى شيطانى فرمان مبريد و باو توجه نكنيد و آنها را پى نگيريد بلكه فرمانبرداريتان براى خدا باشد و توجه و قصدتان هم به سوى او.
 
تخوفناهم‏- يعنى آنها را مذمت كرد و عيبشان بر شمرد كه اقتضاى ترسيدن داشتن نقص و عيب است.
 
خداى تعالى گويد: و إني خفت الموالي من ورائي‏ 5/ مريم).
 
پس بيم و خوف زكريا از سرنوشت خاندان يعقوب اين بود كه نكند شريعت را رعايت نكنند و نظام دين را حفظ و نگهدارى ننمايند نه اينكه زكريا مى‏خواست وارثى براى مالش داشته باشد آنطورى كه پاره‏اى از جهال و نادانها گمان كرده‏اند.
 
دستاوردها و اموال دنيوى براى پيامبران عليهم السلام و در نظر آنها پست‏تر از آن است كه براى آنها بيمناك شوند.
 
خيفة- حالتى است كه از خوف بر انسان عارض مى‏شود.
 
خداى تعالى گويد: فأوجس في نفسه خيفة موسى قلنا لا تخف‏- 67/ طه).
 
يعنى: (موسى (ع) در ضميرش از تغيير حالت عصاى خويش به ترس افتاد، گفتم مترس كه تو خود برترى).
 
و گاهى خيفة- بجاى خوف بكار مى‏رود در آيات زير:
 
و الملائكة من خيفته‏- 13/ رعد) و تخافونهم كخيفتكم أنفسكم‏- 28/ روم)، عبارت، كخيفتكم‏، در آيه اخير، يعنى مثل بيم و هراسان از يكديگر.
 
مخصوص كردن لفظ خيفة- به نفس و جان كه در باره آنها بكار رفته براى توجه باين امر است كه خوف و ترس حالتى بود كه از آنها دور نمى‏شد.
 
(يعنى: پيوسته در نقص و كمبود عقل و روانى بودند چنانكه در آغاز تفسير اين واژه گفت- ترس نوعى نقص است).
 
تخوف‏- ظاهر شدن ترس از انسان، در آيه‏ أو يأخذهم على تخوف‏- 47/ نحل).
 
(آيا ناباوران به عذاب نمى‏انديشند كه ناگهان در حالت وحشت، و ترسشان آنها را در ميان مى‏گيرد).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 649-647</ref>
 
===«حذّر»===
الحذر يعنى دورى كردن و احتراز از چيز ترسناك و هراس آور، مى‏گويند:
 
حذر حذرا و حذرته‏- (ترسيد و از او ترسيدم).
 
خداى تعالى گويد: (يحذر الآخرة- 9/ زمر).
 
و إنا لجميع‏ حذرون‏- 56/ شعراء) كه‏ حاذرون‏ هم خوانده شده.
 
(و يحذركم‏ الله نفسه‏- 187/ آل عمران). (خذوا حذركم‏- 71/ نساء).
 
(يعنى آنچه را از سلاح كه در آن ترساندن دشمن هست برداريد، و برگيريد).
 
(هم العدو فاحذرهم‏- 4/ منافقون) (دشمنان‏اند، از ايشان حذر كن).
 
(إن من أزواجكم و أولادكم عدوا لكم‏ فاحذروهم‏- 14/ تغابن).
 
(بعضى از همسران و اولادانتان دشمنانتان‏اند، از آنها بر حذر باشيد).
 
حذار- يعنى بر حذر باش مثل- مناع- يعنى مانع شود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 460</ref>
 
===«ارهب»===
الرهبة و الرهب‏: ترس و خوف با دور انديشى و احتياط و اضطراب، در آيات: (لأنتم أشد رهبة- 13/ حشر) و (جناحك من‏ الرهب‏- 32/ قصص) كه- الرهب‏- هم خوانده شده يعنى بيم و ترس.
 
(تمام آيه چنين است- لأنتم أشد رهبة في صدورهم من الله ذلك بأنهم قوم لا يفقهون‏- 13/ حشر- شما در دلهايشان از خدا پر مهابت‏تريد زيرا ايمان به خدا ندارند و نمى‏فهمند و از شما بيمناك مى‏شوند).
 
مقاتل‏ مى‏گويد: الرهب يعنى آستين، چنانكه روزى به صحرا رفتم تا تفسير درست رهب- را از عربهاى اصيل بدانم داشتم غذا مى‏خوردم كه عربى گفت: گفت‏ اى بنده خدا به من هم چيزى بده دستم را از غذا پر كردم كه به او بدهم گفت- ههنا فى‏ رهبي‏- يعنى اينجا در آستينم بريز.
 
معنى اول- رهب- در آيه: (جناحك من الرهب‏- 32/ قصص) صحيح‏تر است.
 
آيات: (رغبا و رهبا- 90/ انبياء) و (ترهبون‏ به عدو الله‏- 60/ انفال) و (و استرهبوهم‏- 116/ اعراف) يعنى به ترس و بيم وادارشان كرده.
 
و آيه: (و إياي‏ فارهبون‏- 40/ بقره) يعنى ترسيدند.
 
الترهب‏: در معنى به عبادت پرداختن، همان بكار بردن- رهبة است.
 
رهبانية: زياده روى در تحمل عبادات از فرط بيم و خوف.
 
و آيه: (و رهبانية ابتدعوها- 27/ حديد) رهبان‏- هم بصورت جمع و مفرد بكار مى‏رود.
 
آنكه رهبان را مفرد بداند به- رهابين‏- جمع مى‏بندد ولى واژه‏ رهابنة در معنى جمع باشد شايسته‏تر است.
 
إرهاب‏: ترسيدن شتران كه از- أرهبت‏- است.
 
الرهب من الابل- از همين معنى- إرهاب- است.
 
عرب مى‏گويد: رهبوت‏ خير من رحموت‏: (بيم داشتن و در صدد چاره بودن بهتر از مورد رحم قرار گرفتن و خوار شدن است).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 112-111</ref>
 
===«انذر»===
نذر- يعنى در كارى كه پيش ميآيد انسان چيزي را بر خودش واجب كند كه در واقع واجب نيست، ميگويند- نذرت‏ لله أمرا- كاري را براي خدا بر خود نذر كردم كه انجام دهم. در آيه گفت:
 
إني‏ نذرت‏ للرحمن صوما- مريم/ 26 براي خداي رحمن بر خودم روزه‏اى نذر كرده‏ام. و گفت:
 
و ما أنفقتم من نفقة أو نذرتم من نذر- البقره/ 27 كه در همان معنى است.
 
إنذار- خبري است كه ترس و بيم در آن باشد چنانكه تبشير- اخباريست كه در آن سرور و شادى نهفته است. آيه:
 
فأنذرتكم نارا تلظى‏- الليل/ 14 و أنذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود- فصلت/ 13 و و اذكر أخا عاد إذ أنذر قومه بالأحقاف‏- الاحقاف/ 21 و و الذين كفروا عما أنذروا معرضون‏- الاحقاف/ 3 لتنذر أم القرى و من حولها و تنذر يوم الجمع‏- الانعام/ 92 و آيه‏ لتنذر قوما ما أنذر آباؤهم‏- يس/ 6 نذير- هم همان‏ منذر يا بيم دهنده است كه بر هر چيزي كه بيم دادن يا انذار در آن باشد واقع ميشود خواه انسان يا غير از انسان، در آيات:
 
إني لكم نذير مبين‏- هود/ 25 و إني أنا النذير المبين‏- الحجر/ 89 و و ما أنا إلا نذير مبين‏- الاحقاف/ 9 و و جاءكم النذير- فاطر/ 37 و نذيرا للبشر- المدثر/ 37 جمع نذير نذر است در آيه گفت: هذا نذير من النذر الأولى‏- النجم/ 56 يعنى اين بيم دهنده و پيامبر هم از همان پيامبران و بيم دهندگانى است كه قبلا بوده‏اند و گفت: كذبت ثمود بالنذر- القمر/ 23 و و لقد جاء آل فرعون النذر- القمر/ 41 و فكيف كان عذابي و نذر- القمر/ 16 فعل‏ نذرت‏- يعنى دانستم و دورى كردم.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 308-307</ref>
 
===«اوعد»===
وعد هم در خوبى و هم در بدى مى‏باشد- وعدته‏ بنفع و ضر وعدا و موعدا و ميعادا- كه سه مصدر دارد يعنى او را به سود و زيان وعده دادم، اما- وعيد- فقط در بدى و شر و زيان است مصادرش- معاودة و تواعد- است خداى تعالى فرمود: إن الله‏ وعدكم‏ وعد الحق‏- ابراهيم/ 22 و أ فمن‏ وعدناه‏ وعدا حسنا- طه/ 86 و وعدكم الله مغانم كثيرة- الفتح/ 20 و وعد الله الذين آمنوا- المائده/ 9 و آيات ديگر و اما در مورد- شر و زيان آيات: و يستعجلونك بالعذاب و لن يخلف الله‏ وعده‏- الحج/ 47 چون براى رسيدن عذاب شتاب مى‏ورزيدند- وعده- در اينجا همان وعيد است.
 
قل أ فأنبئكم بشر من ذلكم النار وعدها الله الذين كفروا- الحج/ 72 و إن‏ موعدهم‏ الصبح‏- هود/ 81 و فأتنا بما تعدنا- الاعراف/ 70 و و إما نرينك بعض الذي‏ نعدهم‏- يونس/ 46 و فلا تحسبن الله مخلف وعده رسله‏- ابراهيم/ 47 و الشيطان‏ يعدكم‏ الفقر- البقره/ 268 اما آن آياتى كه هر دو معنى را در بردارد مثل:
 
ألا إن وعد الله حق‏- يونس/ 55 اين وعده‏اى است در قيامت و آخرت و پاداش بندگان است اگر كارشان خير بوده پاداش نيكو و اگر شر بوده جزاى بدى خود را مى‏بينند.
 
موعد و ميعاد- هم مصدرند و هم اسم در آيه گفت: فاجعل بيننا و بينك موعدا- طه/ 58 و بل زعمتم ألن نجعل لكم موعدا- الكهف/ 48 و قل لكم ميعاد يوم‏- السبأ/ 30 و و لو تواعدتم‏ لاختلفتم في الميعاد- الانفال/ 42 و إن وعد الله حق‏- لقمان/ 33 اين وعده يعنى برانگيختن در قيامت.
 
إن ما توعدون‏ لآت‏- الانعام/ 134 و بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلا- الكهف/ 58 اما آيات مربوط به- مواعدة:
 
و لكن لا تواعدوهن‏ سرا- البقره/ 235 و و واعدنا موسى ثلاثين ليلة- الاعراف/ 142 و واعدنا موسى أربعين ليلة- البقره/ 51 در اين دو آيه- ثلاثين و اربعين- مفعول هستند نه ظرف زمان يعنى پايان سى و چهل شب بر اين معنى آيه:
 
و واعدناكم‏ جانب الطور الأيمن‏- طه/ 80 و و اليوم‏ الموعود- البروج/ 2 كه اشاره‏اى به قيامت است مثل آيه:
 
لميقات يوم معلوم‏- الشعراء/ 38 اما آياتى كه از- ايعاد- يا وعيد يعنى ترساندن و بيم دادن بحث ميكند.
 
و لا تقعدوا بكل صراط توعدون‏ و تصدون عن سبيل الله‏- الاعراف/ 86 و ذلك لمن خاف مقامي و خاف‏ وعيد- ابراهيم/ 14 و فذكر بالقرآن من يخاف وعيد- ق/ 45 با عبارت- رأيت أرضهم‏ واعدة- يعنى در سرزمين آنها اميد سبزه و گياه هست، يوم‏ واعد- روزى كه دو حالت گرما و سرماى شديد دارد، وعيد الفحل سر و صداى حيوان مادينه اما در آيه: وعد الله الذين آمنوا تا ليستخلفنهم‏ تفسيرى از وعد است چنانكه در آيه: للذكر مثل حظ الأنثيين‏- النساء/ 176 تفسير وصيت است و: و و إذ يعدكم الله إحدى الطائفتين أنها لكم‏- الانفال/ 7 كه عبارت- أنها لكم‏ در آيه بدل از إحدى الطائفتين‏ است تقديرش اين است كه خداوند به شما وعده داده كه يكى از دو گروه يا خير و يا شر براى شما خواهد بود.
 
عدة از وعد است كه جمعش- عدات‏ است و وعد جمع ندارد مصدر است.
 
وعدت‏- دو مفعولى است كه مفعول دومش مكان يا زمان است يا كارى از كارها مثل- وعدت زيدا يوم الجمعه- و يا مكان كذا- يا و أن أفعل كذا- پس‏ أربعين ليلة در آيه گذشته جائز نيست كه مفعول دوم باشد زيرا- وعد- در أربعين واقع نمى‏شود بلكه پايان آن است و سخن جز با آن زمان صحيح نيست.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 468-645</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۹٬۰۷۷

ویرایش