ویراستار
۸٬۵۱۰
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی روغن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «زیت»، «دهن»، «دهان». ==مترادفات «روغن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |زیت |ریشه زیت |مشتقات زیت | |-...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|[[زیت (ریشه)|ریشه زیت]] | |[[زیت (ریشه)|ریشه زیت]] | ||
|[[زیت (واژگان)|مشتقات زیت]] | |[[زیت (واژگان)|مشتقات زیت]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=24|Ayah=35}} | ||
|- | |- | ||
|دهن | |دهن | ||
|[[دهن (روغن)|ریشه دهن]] | |[[دهن (روغن)|ریشه دهن]] | ||
|[[دهن (واژگان)|مشتقات دهن]] | |[[دهن (واژگان)|مشتقات دهن]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=23|Ayah=20}} | ||
|- | |- | ||
|دهان | |دهان | ||
|[[دهن (روغن)|ریشه دهن]] | |[[دهن (روغن)|ریشه دهن]] | ||
|[[دهن (واژگان)| | |[[دهن (واژگان)|مشتقات دهن]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=55|Ayah=37}} | ||
|} | |} | ||
==معانی مترادفات قرآنی روغن== | == معانی مترادفات قرآنی روغن== | ||
===«زیت»=== | |||
زَيْت: زَيْتُون و زَيْتُونة:- مثل- شجر و شجرة. | |||
خداى تعالى گويد (زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ- 35/ نور) زيت عصاره و جوهر زيتون است: (يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ- 35/ نور). | |||
زَاتَ طعامَه: در غذايش زيتون ريخت، مثل سَمَنَه: در آن روغن ريخت. | |||
زَاتَ رأسَه: سرش را زيتون ماليد، مثل- دَهَنَه به- كه در همان معنى است يعنى چرب كردن سر. | |||
ازْدَاتْ: يعنى ادَّهَنَ: روغن ماليد (بحث تاريخى و جغرافيائى اين واژه در ذيل واژه تين آمده است).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 158-157</ref> | |||
=== «دهن»=== | |||
خداى تعالى گويد: تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ- 20/ مؤمنون) جمع دُهْن- أَدْهَانٌ- است. | |||
فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهان37/ رحمن) گفته شده- دِهَان در اينجا ته مانده روغن است. | |||
مُدْهُن- ظرف روغن، و اين واژه يكى از لغاتى است كه براى ابزارها بر وزن- مفعل- بكار رفته بمكانى هم كه آب كمى در آنجا راكد شده باشد مُدْهُن- مىگويند كه تشبيهى است از ظرف و كوزه روغن. | |||
دَهِين- مادّه شتر كم شير كه از لفظ دهن- استعاره شده است و بر وزن فعيل بمعنى فاعل است يعنى آنقدر كم شير مىدهد كه با آن شير مىشود بدنش را چرب كرد. | |||
و نيز گفته شده- دَهِين- بمعنى مفعول است يعنى گويى كه آن شتر با شير چرب شده كنايه از كمى شير او است. | |||
معنى دوّم- دهين- بمفهوم آن نزديكتر است چون حرف (ه) ضمير در آن داخل نشده است. | |||
(يعنى ضمير مؤنّث ناقة در حال فاعل بودن در آن نيست). | |||
دَهَنَ المطر الأرض- باران زمين را مرطوب كرد مثل روغنى كه بموى سر مىمالند. | |||
(كنايه از كمى باران است يعنى فقط زمين را تر كرده نه سيراب). | |||
دَهَنَهُ بالعصا- كنايه از زدن بطور شوخى و ريشخند است، مثل عبارت: | |||
مسحته بالسّيف- يعنى با شمشير مسح و لمسش كردم. | |||
حيّيته بالرّمح- با نيزه زندهاش كردم. (كه اين دو عبارت هم به طور ريشخند گفته مىشود). | |||
إِدْهَان- در اصل مثل- تَدْهِين- يعنى روغن ماليدن است، ولى در معنى مدارا و نرمخوئى و سخت نگرفتن بكار رفته است، دور كردن كنه و انگل پوستى از شتر و راحت نمودن آن كه عبارت از همان تدهين باشد در اثر ماليدن قطران و روغن است. | |||
خداى تعالى گويد: أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ- 81/ واقعه) (آيا اين گفتار و سخن را سبك مىشماريد). | |||
شاعر گويد:الحزم و القوّة خير من ال/إدهان و القلّة و الهاع يعنى (دور انديشى و نيرومندى بهتر است از سستى و ضعف و مدارا و سازش). | |||
دَاهَنْتُ فلانا مُدَاهَنَة- (او را فريفتم). | |||
خداى تعالى گويد: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُون9/ قلم).<ref name=":0">ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 694-692</ref> | |||
===«دهان»=== | |||
خداى تعالى گويد: تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ- 20/ مؤمنون) جمع دُهْن- أَدْهَانٌ- است. | |||
فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهان37/ رحمن) گفته شده- دِهَان در اينجا ته مانده روغن است. | |||
مُدْهُن- ظرف روغن، و اين واژه يكى از لغاتى است كه براى ابزارها بر وزن- مفعل- بكار رفته بمكانى هم كه آب كمى در آنجا راكد شده باشد مُدْهُن- مىگويند كه تشبيهى است از ظرف و كوزه روغن. | |||
دَهِين- مادّه شتر كم شير كه از لفظ دهن- استعاره شده است و بر وزن فعيل بمعنى فاعل است يعنى آنقدر كم شير مىدهد كه با آن شير مىشود بدنش را چرب كرد. | |||
و نيز گفته شده- دَهِين- بمعنى مفعول است يعنى گويى كه آن شتر با شير چرب شده كنايه از كمى شير او است. | |||
معنى دوّم- دهين- بمفهوم آن نزديكتر است چون حرف (ه) ضمير در آن داخل نشده است. | |||
(يعنى ضمير مؤنّث ناقة در حال فاعل بودن در آن نيست). | |||
دَهَنَ المطر الأرض- باران زمين را مرطوب كرد مثل روغنى كه بموى سر مىمالند. | |||
(كنايه از كمى باران است يعنى فقط زمين را تر كرده نه سيراب). | |||
دَهَنَهُ بالعصا- كنايه از زدن بطور شوخى و ريشخند است، مثل عبارت: | |||
مسحته بالسّيف- يعنى با شمشير مسح و لمسش كردم. | |||
حيّيته بالرّمح- با نيزه زندهاش كردم. (كه اين دو عبارت هم به طور ريشخند گفته مىشود). | |||
إِدْهَان- در اصل مثل- تَدْهِين- يعنى روغن ماليدن است، ولى در معنى مدارا و نرمخوئى و سخت نگرفتن بكار رفته است، دور كردن كنه و انگل پوستى از شتر و راحت نمودن آن كه عبارت از همان تدهين باشد در اثر ماليدن قطران و روغن است. | |||
خداى تعالى گويد: أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ- 81/ واقعه) (آيا اين گفتار و سخن را سبك مىشماريد). | |||
شاعر گويد:الحزم و القوّة خير من ال/إدهان و القلّة و الهاع يعنى (دور انديشى و نيرومندى بهتر است از سستى و ضعف و مدارا و سازش). | |||
دَاهَنْتُ فلانا مُدَاهَنَة- (او را فريفتم). | |||
= | خداى تعالى گويد: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُون9/ قلم).<ref name=":0" /> | ||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |