وعظ (ریشه)

از قرآن پدیا

ریشه «وعظ» (WˁẒ)؛ موعظه کردن، اندرز دادن. این ریشه جمعا 25 بار در قرآن آمده است.

معنای لغوی

وعظ: اندرز دادن. عظة و موعظة اسم از آنست. «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ‏ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ‏» (لقمان: 13(.

ساخت‌های صرفی در قرآن

وَعَظَ (فعل مجرد): 15 بار

واعِظ (اسم فاعل): 1 بار

مَوعِظَة (مصدر): 9 بار

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا توضیحات ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان
سامی باستان
عبری יָעַץ یاعَص yāˁaṣ نصحیت کردن، توصیه کردن و مشورت دادن advise, counsel Gesenius, 419
עֵצָה عِصا ˁēṣā مشورت، توصیه، نصیحت counsel, advice اسم مؤنث
اوگاریتی - DelOlmo, -
آرامی יָעַט

יְעַט

یاعَط

یعَط

yāˁaṭ

yeˁaṭ

توصیه و مشورت دادن to counsel Jastrow, 584-585
אִתְיָעֵט ایتیاعِط ˀit-yāˁēṭ مشورت گرفتن، مشورت کردن، برنامه ریزی کردن to take counsel, to deliberate, plan باب Ithpa. (= افتعال)
יָעַץ یاعَص yāˁaṣ [فشار دادن،] تشویق کردن، برنامه ریزی کردن. پند دادن [to press,] to encourage, plan; to advise
עֵיטָא, עֵיטְתָא, עֵטְ׳ عیطا ˁīṭā توصیه، نصیحت، سفارش counsel, advice, order اسم مؤنث Jastrow, 1068
سریانی - PayneSmith,-
مندایی - Macuch,-
فنیقی، پونیک yˁṣ ناصح، رایزن advisor Zammit, 437
ˁṣ-ˀl عص-إل اسم خاص. به‌معنای «خدا مشاور من است»!

اسم خاص. به‌معنای «بعل مشاور من است»!

p.n. ("?'II/God is my counsellor")


p.n. (?"Baal is my counsellor")

اسم خاص Krahmalkov, 385
اکدی/آشوری - Black, -
حبشی - Leslau, -
سبائی - Beeston, -
عربی وعظ پند و اندرز دادن مشکور، 987

Zammit, 437

منابع

وعظ (واژگان)

منابع ریشه شناسی