مسخ

از قرآن پدیا

مسخ؛ تبدیل شدن صورت انسانی به صورت حیوانی بر اثر عذاب الهی. واژه مسخ یکبار در قرآن (آیه 67 سوره یس) به کار رفته است و محتوای آن چندین بار در آیات مختلف اشاره شده است. مسخ ممکن است به دو صورت صوری و باطنی اتفاق بیفتد. غفلت و خودفراموشی انسان در دنیا نیز به نوعی مسخ محسوب می‌شود که انسان حقیقت انسانی خود را از دست بدهد و به حیوان تنزل یابد.

تعریف مسخ

مسخ در لغت به معنای بدترکردن یا تبدیل صورت کسی به صورتی زشت‌تر است. مسخ در اصطلاح فلسفی از اقسام تناسخ است و در اصطلاح قرآن کریم به تبدیل شدن ظاهر انسان براثر گناهان به ظاهري جانورآسا و زشت مانند خوک و میمون گفته می‌شود[۱]. در اصطلاح عرفا، مسخ عبارت از مسخ دل‌های افرادی است که از درگاه حق رانده شده‌اند. به گونه ای که در آغاز دلهاشان رو به سوی خداوند بوده، اما پس از آن از خداوند برگشته و افسار دل به هوای نفس سپرده اند[۲]. عذاب مسخ یکی از سنت‌های مؤاخذه الاهی است که در پی انحرافات اعتقادی و اخلاقی گریبانگیر فرد یا گروهی خاص می‌شود[۳].

مسخ در قرآن

لفظ مسخ یکبار در قرآن آمده است. محتوای مسخ نیز در چندین آیه درباره اصحاب سبت (سوره بقره، آیه۶۵؛ سوره مائده آیه ۶۰، سوره اعراف آیه 166) ذکر شده است.

تفاوت مسخ و تناسخ

در تناسخ، روح پس از جدایی از بدن خویش، به (جنین ) یا بدن دیگر تعلق می‌گیرد، ولی در مسخ روح از بدن جدا نمی شود، بلکه تنها شکل و صورت بدن تغییر می‌کند، به عبارت دیگر، نفس انسان تبهکار از مقام انسانی به مقام حیوانی تنزل نمی کند. چه، اگر چنین بود، انسانهای مسخ شده رنج و کیفر خویش را ادراک نمی کردند، در حالیکه قران مسخ را به عنوان (نکال) و عقوبت افراد گنهکار تعریف می‌کند[۴]. از ديدگاه ملاصدرا، مسئله مسخ با مسئله تناسخ به معنای مشهور و رايج آن متفاوت بوده و وقوع آن‌ نه تنها هيچ‌گونه محذور عقلی ندارد، بلكه برخی آيات قرآن و روايات نيز تحقق آن‌ها را تأييد می‌كند[۵].

انواع مسخ

مسخ مُلکی

مسخ ملکی که به آن مسخ ظاهری نیز گفته می‌شود مختص قوم بنی‌اسرائیل بوده و به سبب نافرمانی از امر تحریم صید و به‌کاربردن حیله به بوزینه تبدیل شدند[۶] «کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ[۷]».

مسخ ملکوتی

مسخ ملکوتی یا مسخ معنوی و باطنی این است که شخص با وجود اینکه انسان است، صورت برزخی اش تبدیل به حیوان می‌شود. انسانیت انسان در این مسخ محفوظ است اما باطنش به سبب آلودگی به گناه تغییر می‌کند.[۸] در تفسیر آیه «وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ» به روایتی از امام علی اشاره شده است که می‌فرماید: موجودات سه دسته‌اند: عده‌ای عقل محض هستند مثل فرشتگان که هیچ خطایی نمی‌کنند، عده‌ای هوس محض مثل حیوانات که دنبال غریزه می‌روند و تکلیف ندارند و عده‌ای ترکیب عقل و هوس هستند. هر کسی که سراغ هوس برود از حیوان پست‌تر است چون عقل را زیر پا گذاشته و اگر کسی سراغ عقل برود از فرشته بالاتر است». کسانی که عقل را زیر پا می‌گذارند باطن خود را مسخ می‌کنند و خودشان چشم بصریتشان را می‌بندند[۹]. این‌ها همان کسانی هستند که ظاهرشان تبدیل به حیوان نشده است ولی باطن آن‌ها حیوان است. این افراد کسانی هستند که به‌خاطر کفر و شرک و گناهان بزرگ و آلودگی‌های فراوان، تنها خصلت‌های حیوانی همچون خورد و خواب و شهوت را دارند و از خصلت‌های انسانی خالی هستند. خداوند متعال در قران‌کریم به پیامبرش می‌فرماید: «کفار و مشرکین و دشمنان خدا همانند حیوانات می‌چرند و می‌خورند[۱۰]» [۱۱]

انواع افراد مسخ شده

افراد مسخ شده بر دو نوع هستند، دسته اول افرادی هستند که مسخ شدن آن‌ها حتمی و فراگیر شده و دیگر نمی‌توانند به انسانیت برگردند همانند افراد عذاب شده در زمان حضرت عیسی(ع) و حضرت داوود(ع)، یا کسانی‌که هیچ اثری از انسانیت در آن‌ها باقی نمانده است همانند شمر، هیتلر، صدام‌، زناکاران، همجنس‌بازان و ...، دسته دوم نیز افرادی هستند که با توبه می‌توانند به انسانیت خود برگردند همانند افرادی که عمری را در گناه و حیوانیت به سر برده‌اند ولی با توبه و بازگشت به رحمت الهی انسان والایی شده‌اند.[۱۲] سير در آفاق و انفس و مطالعه تاريخ زندگی اقوام و گذشتگان، انسان را از مسخ باطنی و غفلت خارج می‌كند چنان‌كه قرآن می‌گويد: «أَفَلَمْ یَسِيرُوا فِی الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور[۱۳]ِ؛ آيا گردش نكرده‌اند در زمين تا برای ايشان دل‌هايی باشد كه به آن‌ها بينديشند يا گوش‌هايی كه بدا‌ن‌ها بشنوند، آری ديده‌ها كور نيست بلكه د‌‌ل‌های (جا گرفته) در سينه‌ها كورند».

حقیقت مسخ

حقيقت مسخ انسانی این است كه كمالات انسانی خويش را فراموش كند و درباره منافع مادی و عوايد دنيوی خويش، خوب بينديشد و دقت لازم و كافی داشته باشد؛ ولی از سرنوشت نهايی و سرانجام كار خويش و از خدا و قيامت غفلت ورزد و در حقيقت خود را فراموش كند. خداوند درباره اينان فرموده است: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ[۱۴]؛ خدا را فراموش كردند و خدا نيز آن‌ها را به «خود فراموشی» گرفتار كرد» فراموشی از خدا و غفلت از مبادی ايمان سبب می‌شود كه انسان خود را فراموش كند و در واقع به حيوان تبديل شود[۱۵].

رابطه شهادت عملی و مسخ

شهادت در قرآن دو قسم است یا شهادت عملی است و یا شهادت قولی است. شهادتی که مربوط به دست و پاست همان شهادت قولی است که خداوند آنها را به حرف در می‌آورد «وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ[۱۶]؛ و آنان به پوست خود مى‌گویند: چرا بر ضدّ ما گواهى دادید؟ مى‌گویند: همان خدایى که همه چیز را ناطق ساخته ما را به سخن درآورده است،». شهادت عملی بنابر آنچه از شیخ طوسی و زمخشری در ذیل آیه ۱۸ سوره نباء بیان شده است که «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا» عده‌ای به صورت حیوان در می‌آیند آن روز دیگر شهادت، شهادت عملی است. اگر کسی به صورت گرگ در آمده، دیگر نیازی نیست که درندگی خود را به زبان بیاورد تمام دست، پا، مو و همه بدن او شهادت به درندگی می‌دهد[۱۷].

منابع

دانشنامه حوزه

ویکیجو

ویکی پاسخ

ایکنا

ارجاعات