طرد کردن (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی طرد کردن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «رجیم»، «دحور»، «خسأ».

مترادفات «طرد کردن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
رجیم ریشه رجم مشتقات رجم
فَإِذَا قَرَأْتَ ٱلْقُرْءَانَ فَٱسْتَعِذْ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّيْطَٰنِ ٱلرَّجِيمِ
دحور ریشه دحر مشتقات دحر
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ
خسأ ریشه خسأ مشتقات خسأ
قَالَ ٱخْسَـُٔوا۟ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ

معانی مترادفات قرآنی طرد کردن

«رجیم»

الرجام‏: سنگ، و- رجم‏: سنگ انداختن،- رجم‏ فهو مرجوم‏- سنگسار شد.

خداى تعالى گويد: (لئن لم تنته يا نوح لتكونن من‏ المرجومين‏- 116/ شعراء) (اگر دست برندارى) يعنى: از كشته شدگان، بصورت بدترين مرگ (خواهى بود).

دشمنان فساد آلود معاصر نوح پيامبر عليه السلام به او مى‏گويند: اگر دست برندارى از سنگسار شدگان خواهى بود).

و آيات: (و لو لا رهطك‏ لرجمناك‏- 91/ هود) و (إنهم إن يظهروا عليكم‏ يرجموكم‏- 20/ كهف).

اگر بر شما چيره شوند سنگسارتان خواهند كرد.

واژه- رجم‏- يعنى سنگ انداختن بطور استعاره در باره گمان بد بردن به كسى يا توهم و پندار و يا ناسزاگوئى و طرد كردن بكار رفته است.

خداى تعالى گويد: (رجما بالغيب‏- 22/ كهف).

(به ناديده‏ها و پوشيده از ديدشان گمان غلط مى‏برند و پندار بافى مى‏كنند و مى‏گويند اصحاب كهف چند و چندين نفر بودند).

شاعر گويد:و ما هو عنها بالحديث‏ المرجم‏ خداى تعالى گويد: (لأرجمنك‏ و اهجرني مليا- 46/ مريم) در باره تو چيزى مى‏گويم كه آن را زشت خواهيد شمرد.

و آيه (الشيطان‏ الرجيم‏- 36/ آل عمران): رانده شده از خيرات و طرد شده از مقامات گروهى بالاتر از خود و فرشتگان.

خداى تعالى گويد: (فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم‏- 98/ نحل) و (فاخرج منها فإنك رجيم‏- 34/ حجر).

و در باره ستارگان فروزانى كه در جو زمين با حركت تند ديده مى‏شود، مى‏گويد:(رجوما للشياطين‏- 5/ ملك) (كه آن ستارگان را در علم كيهان شناسى شهاب ثاقب ناميده‏اند و چه ناميدن دقيقى كه بعد از قرنها معلوم شده علت فروزششان براى نفوذ كردن و وارد شدن و سوراخ كردن در جو زمين است).

رجمة و رجمة: سنگ‏هاى قبر، و بعدا به خود قبر تعبير شده، جمع آن- رجام‏ و رجم‏- است.

رجمت‏ القبر: سنگ بر قبر نهادم، در حديثى هست كه:

«لا ترجموا قبرى».

مراجمة: به سختى ناسزا گفتن، كه استعاره‏اى از سنگ اندازى و دشنام دادن است.

ترجمان‏ : بر وزن، تفعلان- يعنى تند زبانى و مؤثر سخن گفتن.[۱]

«دحور»

الدحر، يعنى دور كردن و راندن، مى‏گويند:

دحره‏ دحورا- بسختى او را دور كرد.

خداى تعالى گويد: اخرج منها مذؤما مدحورا- 18/ اعراف). (خطاب بابليس است كه خداوند فرمود از آسمانها با خوارى دور باش و خارج شو).

و فرمود: فتلقى في جهنم ملوما مدحورا- 39/ اسراء) و يقذفون من كل جانب دحورا- 9/ صافات).

يعنى: (از هر سوى با خوارى طرد مى‏شوند).[۲]

«خسأ»

خسأت‏ الكلب فخسأ- يعنى سگ را با خوارى زدم و راندم.

اين فعل در وقتى بكار مى‏رود كه بسگ بگوئى- اخسأ- (به فارسى چخ- و منظور راندن اوست).

خداى تعالى در وصف كفار در دوزخ مى‏كند: (اخسؤا فيها و لا تكلمون‏- 108/ مؤمنون).

(همانطوريكه كفار در دنيا ديگران را با توهين و زجر مى‏رانند و از همه چيز محروم مى‏كنند لذا در قيامت بچنان راندنى عينا جزا داده مى‏شود).

و آيه‏ قلنا لهم كونوا قردة خاسئين‏- 166/ اعراف) و عبارت و خسأ البصر- يعنى چشمش از خوارى بسته شد.

و آيه‏ خاسئا و هو حسير- 4/ الملك) يعنى دور و نااميد شد.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 54-52
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 659-658
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 602