سکولاریسم
سِکولاریسم؛ سکولاریسم، عرفیگری یا دنیویگری نظریهای سیاسی و فلسفی بهمعنای جدایی دین و دولت. براساس این تفکر، حضور دین در ابعاد مختلف زندگی بشر نفی میشود. واژۀ سکولاریسم برای نخستینبار توسط نویسندۀ بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ استفاده شد، اما به تدریج از تطور معنایی برخوردار گردید. از آنجایی که این نظریه بر محور جدایی قانون و حکومت از شریعت استوار است، دانشمندان مسلمان بر اساس آیات الهی و روایات، به نفی سکولاریسم پرداختهاند و نظریه جدایی دین از سیاست را به چالش میکشند.
تعریف سکولاریسم
تعریف لغوی
سکولاریسم (به انگلیسی: Secularism)، (به فرانسوی: sécularisme)، گیتیگرایی، دنیاگرایی یا جدااِنگاری دین از سیاست معنی شده است.[۱] همچنین به معنای بیتفاوتی، رد کردن یا ممانعت کردن از دین و مراعات دینی،[۲] اعتقاداتی که مذهب نباید در فعالیتهای روزمره اجتماعی و سیاسی درگیر شود،[۳] قانون جدایی دولت از نهادهای مذهبی و دینی از آن یاد شده است.[۴]
تعریف اصطلاحی
سکولاریسم عبارت است از تفکری که حضور دین در ابعاد مختلف زندگی بشر را نفی میکند. در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزشهای هر گروه و دستهای است.[۵] در جامعه ما معمولاً اصطلاح «سکولاریسم» را در گفتمانی جامعهشناختی و سیاسی فهم میکنند و مراد از سکولاریسم، در سیاقی جامعهشناختی و سیاسی، اگر نه همیشه لیکن عمدتاً، به معنای اعتقاد به عدم حضور دین در حوزه عمومی و سیاسی یک جامعه و جدایی نهاد سیاست از نهاد دین و محدود بودن دین به حوزه خصوصی افراد است.[۶]
سکولاریسم و سکولاریزه
سكولاريسم، برخلاف سكولاريزاسيون كه يك پروسه و حادثه خارجی است، يك مسلك و طرز فكر و جهانبينی است كه بشر را بینياز از ارزشهای الهی، اخلاقی و معنوی میداند. سكولاريزه شدن، يك پديده و جريان است كه در متن جامعه و به عنوان يك واقعيت خارجی رخ میدهد، اما سكولاريزم يك انديشه و ايدئولوژی است. بنابراين اين دو را نبايد با هم درآميخت.[۷] «مترجمان برای واژه سكولاريسم، معادلهای متعددی از قبيل دنيويت و اين جهانی، لادينی، عرفی شدن، جدا شدن دين از دنيا، غيردينی شدن، اعتقاد به اصالت امور دنيوی، گيتیگرايی، دنيامداری، جدايی دين از سياست و ... عنوان كردهاند كه برخی از آنها ناظر به بعد شناختی و بعضی ديگر ناظر به بعد اجتماعی و سياسی است».[۸]
تاریخ سکولاریسم
تاریخ شکل گیری
واژۀ سکولاریسم برای نخستینبار توسط نویسندۀ بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایۀ آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشته است. ایدههای اولیۀ سکولار را میتوان در آثار ابن رشد (اورئوس) نیز پیدا کرد.
عوامل پیدایش
دو عامل مهم در پیدایش سکولاریسم نقش بسزایی داشتهاند که عبارتند از:
1-عوامل معرفت شناختی که شامل موارد ذیل است: الف) نارسایی مفاهیم کلامی و فلسفی مسیحیت و تعارض آن با دستاوردهای علمی و عقلی جدید.
ب) برخی آموزههای غلط عهد جدید و اناجیل اربعه
ج) فقدان قوانین حکومتی و سیاسی در مسیحیت
د) تفکر اومانیستی در غرب
ه) عقلانیت ابزاری عصر جدید
۲- عوامل جامعه شناختی شامل:
الف) جزمیت افراطی و بیدلیل کلیسا که منجر به عدم انعطاف در برابر علوم شد.
ب) رفتار خشن کلیسا با مخالفان، دادگاههای تفتیش عقاید و سوزاندن بدعت گذاران.
ج) فساد مالی و اخلاقی سران کلیسا،
ه) ناتوانی کلیسا در پاسخ به شبهات کلامی و فلسفی همچون تثلیث و نجات.
و) رشد علم و صنعت که زمینه را برای جایگزینی علم و عقلانیت ابزاری به جای دین، در حل امور سیاسی اجتماعی فزونی بخشید.[۹]
براین اساس دلیل اصلی شکل گیری سکولاریسم را میتوان عدم دسترسی مسيحيت به متن وحيانی، متعارضانگاری دين و دنيا، استبداد كليسا و رقابت قدرت ميان امپراطوران و ارباب كليسا، بهشمار آورد.[۱۰]
اصول سکولاریسم
سکولاریسم دارای چند اصل اساسی است که به ترتیب عبارتند از:
1) توجه به علم و عقلانیت: اهتمام بر علم و عقلانیت رنسانس، دین و اعتقاد دینی را به طور مطلق مخالف عقلانیت دانسته و باطل اعلام کرد.
2) جدایی نهاد دین از حکومت: به اعتقاد سکولاریسم، رسالت دین، رستگاری روح بشر و تامین سعادت اخروی اوست، بنابراین دین نباید مبنای فعالیتهای اجتماعی واقع شود.
3) حاکمیت مردم به جای حاکمیت الهی: ناسازگاری دین با جامعه مدنی، قداست زدایی از فعالیت دولت و حاکمان، توجه به آزادیهای اجتماعی و حقوق اصیل افراد، مبتنی کردن نظام حقوقی جامعه بر حقوق طبیعی و نه حقوق دینی از سایر اصول سکولاریسم است.[۱۱]
در سکولاریسم جدایی دین از سیاست رخ میدهد و به انضمام اومانیسم، نتیجه آن عقلانیت خودبنیاد است که در دوره مدرن به معنای کفایت عقل برای زندگی است؛ یعنی به جز عقل نیاز به منبع دیگری نیست.[۱۲]
انواع سکولاریسم
عبدالکریم سروش سکولاریسم را بهطور کلی به دو دسته «سکولاریسم سیاسی» و «سکولاریسم فلسفی» تقسیم کردهاست. از نظر او سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقهها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بیطرف باشد.[۱۳]
انواع سكولاريسم معنایی
سطوح معنايي سكولاريسم عبارتند از:
1. سكولاريسم فلسفي هستيشناختي: جداسازي ساحت وجودي انسان و طبيعت از امور آسماني و فراطبيعي؛
2. سكولاريسم جامعهشناختي: جداسازي عيني مقولات، مناصب و نهادهاي اجتماعي ـ سياسي دنيوي از مقولات، مناصب و نهادهاي ديني؛
3. سكولاريسم معرفتشناختي: باور به اينكه در حوزه معرفت، ارزشهاي ديني و فراعقلي نقش تعيينكنندهاي ندارند و هر آنچه ماهيتا فراتر از برداشتهاي عقل بشري است براي بنيان نهادن معرفت، حجّيتي ندارد.
4. سكولاريسم روششناختي: پارادايمهاي يك علم كه عبارت از مفاهيم اوليه بنيادين و پيشفرضهاست، تأثير بسزايي در روششناسي آن علم دارد. روش علم در هر مرحله از مراحل خود با مفاهيم اوليه و پيشفرضهاي درون يك پارادايم مسلط سروكار دارد. اين مراحل عبارتند از: 1. شناسايي موضوع و دادههاي پيرامون آن موضوع؛ 2. تجزيه و تحليل دادهها، طبقهبندي و تركيب آنها؛ 3. استنتاج و داوري. اگر مجموعهاي از مفاهيم و اصول اوليه يك علم را در نظر بگيريم كه هيچگونه اتكا و ابتنايي بر آموزههاي ديني و مقولات فراطبيعي نداشته باشند و هر يك از مراحل روشي آن نيز از اين مبنا بهره گرفته باشد، طبعا چنين علمي سكولار و روش آن، روش سكولار خواهد بود.[۱۴]
مراتب و درجات سکولاریسم
سکولاریسم درجات و ابعاد و مراتبی دارد. مرتبه و درجهی اول سکولاریسم این است که دین برای آخرت مردم و رابطهی خدا و بندگان است و به امور دنیوی انسان بهطور کلی کاری ندارد و برای آن طرح و برنامهای ندارد. طبق این نظر، اسلام حتی در امور فردی هم جز آنچه مربوط به آخرت و عبادت خداست، نظری ندارد. مرتبه و درجۀ دوم سکولاریسم این است که محدودۀ دین گرچه دنیا را دربرمیگیرد، ولی ویژۀ مسائل فردی است و مسائل اجتماعی از قلمرو دین خارج هستند. این مرتبه از سکولاریسم میگوید دین برای مدیریت زندگی اجتماعی بشر برنامهای ندارد و آن را به عقل و تجربۀ بشری واگذار کرده است.
مرتبه و درجۀ سوم سکولاریسم ناظر به مسائل سیاسی و حکومتی است. نقطۀ محوری این درجه و مرتبۀ سکولاریسم این است که دین از سیاست جداست، سیاست یک امر زمینی است که انسانها خود باید برای آن برنامهریزی کنند و آن را اجرا کنند و دین برای مسائل حکومتی و سیاسی برنامهای ندارد و نباید در آن دخالت کند.[۱۵]
دین و سکولاریسم
دین، حاکمیت و سکولاریسم
سکولاریسم لزوماً به معنای ضدیت با دین نیست؛ افراد فراوانی وجود دارند که معتقد به سکولاریسم هستند، ولی در زندگی فردی خود بسیار متعبد، مؤمن و معتقدند. آنها معتقدند دین را باید فقط در عرصههای فردی و زندگی معنوی و آخرت دید و دین کاری با عرصههای اجتماعی، سیاسی و ... ندارد. سکولاریسم در معنای دیگر جدایی دین از عرصه اجتماع را بیان میکند؛ از این منظر اگرچه دین دارای نظراتی در حوزه روابط بین انسانی، تربیت اجتماعی و معاشرت با دیگران و رابطه با دولت است، ولی نهاد دین از نهاد دولت باید جدا باشد؛ از این منظر اگر رهبر مذهبی و یا کشیش به قدرت رسیده و دولت را اداره کند، باز هم مسئول نهاد حاکمیت مردم باید باشند نه دین.[۱۶]
اسلام و سکولاریسم
در مورد رابطه اسلام و سکولاریسم سه ديدگاه عمده وجود دارد:
الف. اسلام سازگار با سكولاريسم است.
ب. اسلام ناگزير از پذيرش سكولاريسم است.
ج. اسلام در تعارض با سكولاريسم است.
در صدر اسلام گروهی، اهل بیت(ع) را به عنوان انسان مقدس و باتقوا قبول داشتند، اما معتقد بودند که مدیریت اجتماعی دین نباید به دست آنها باشد. آنها مدیریت معنویات را به اهل بیت(ع) واگذار کردند، اما مدیریت اجتماعی و سیاسی را در دست گروه دیگری قرار دادند و اهل بیت(ع) را خانهنشین کردند. چنین واقعهای نشان میدهد که منازعه بر سر این مسئله بوده است که چه کسی باید مدیریت اجتماعی و سیاسی امور جامعه را بر عهده بگیرد.[۱۷]
دعوای اسلام و سکولاریسم مسئله دین و بیدینی نیست؛ بلکه مسئله قلمرو دین است. در فضای سکولاریسم نماز خوانده میشود، حج برگزار شده و بودجه فرهنگی هم برای این امور گرفته میشود؛ پس سکولاریسم به معنای بیدینی نیست. مسئله سکولاریسم به این پرسش بازمیگردد که قلمرو دین تا کجاست؟[۱۸]
نگاه سكولاريسم نسبت به خدا، دنيا و آخرت نيز با نگاه اسلام متفاوت است. سكولاريسم بهصراحت خدا را انكار نمیكند، اما خدا را از اريكه قانونگذاری پايين میكشد و حيطه كار خدا را محدود میكند. همچنين نگاهی استقلالی به دنيا دارد و برخلاف دين، دنيا را مقدمه آخرت نمیشمرد، بنابر اين رابطه دين، دنيا و آخرت را نفی میكند.
اسلام و نفی سکولاریسم
دین اسلام و نهادهای دینی آن شرایط متفاوتی با مسیحیّت دارد. تفسیری که آموزههای اسلامی از دنیا ارائه میدهند نه در مقابل دین است و نه منافی آخرت؛ بلکه دنیا در واقع مکمّل، مقدّمه و مزرعه آخرت تلقّی میشود؛ و آبادانی و بهره گرفتن از آن در جهت کمالات فردی و اجتماعی حقّی محسوب میشود که تکلیف نیز از آن پشتیبانی میکند. با شناختی صحيح از اين معرفت درنهايت میتوان به اين نتيجه رسید كه ذات اسلام كاملاً با سكولاريسم متعارض و متفاوت است. اگرچه سكولاريسم اسلام را كاملاً نفی نمیكند، اما اسلام كاملاً با سكولاريسم متفاوت است و آن را بهشدت نفی و سركوب میكند.[۱۹]
عوامل سکولار شدن در جامعه اسلامی
از مهمترین عوامل داخلي رشد و گسترش تفكر سكولار در جامعه اسلامي به این موارد میتوان اشاره کرد:
1. تضعيف جهانبيني توحيدي و رسوخ جهانبيني ماترياليستي در انديشه و تفكر مسئولان نظام و مردم؛
2. تكثّر قرائت از دين، نسبيت معرفتي، ترويج شكاكيت، تحجّرگرايي و بدعت در دين؛
3. نگاه كاركردي به دين، نهادي شدن حوزه دفاع از دين، ظاهرگرايي، باطنگرايي و ايمانگروي صرف؛
4. رشد انگيزههاي مادي و دنيوي در بين حاكمان و عالمان و رفاهزدگي و اشرافيگري آنان؛
5. چندگانه شدن جهانهاي زندگي: حضور و فعال بودن نهادهاي عرفي با كاركردهاي عرفي در كنار تخصصي شدن حوزه دين بدون آنكه تأثيري در ساختار نهادها داشته باشد.[۲۰]
اثر و نتیجه سکولاریسم
به دلیل تغییر و تحولاتی كه در نگرش و بینش انسان مدرن رخ داد، انسان در حوزه علم و فناوری و برخورداری از مواهب مادی زندگی به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافت، اما در ابعاد معنوی، اجتماع، سیاسی و اخلاق با بحرانها و معضلات جدی و عمیق روبهرو شد. بحران معنا، از معضلات و مشكلات عمیق معنوی بود كه در برابر آدمیان خودنمایی كرد. به سبب غلبه نگاه مادی و كمی به مجموعه زندگی و هجوم سكولاریسم به زندگی بشر امروز، به تدریج دریچههای آسمان بر روی آدمیان بسته شد و انسان خود را در عرصه تنگ مادی محصور دید كه مدام دچار تغییر و زوال میشد.[۲۱]
قرآن و سکولاریسم
شواهد قرآنی نفی سکولار مقصود از دین، برنامه سعادت دنیا و آخرت انسان است. از این رو میبینیم در متون دینی اسلامی دستورات فراوانی ناظر به شئون مختلف زندگی دنیوی انسان وارد شده است؛ مثلا در زمینه اقتصاد، آیات و روایات متعددی وجود دارد که درباره استقلال اقتصادی (نساء/141)، عدالت اقتصادی (حدید/25)، توسعه اقتصادی،[۲۲] و... است. در زمینه سیاست، آیاتی درباره حقیقت حکومت و الهی بودن آن (نور/55)، عدم گرایش به باطل (هود/113)، تحقق و گسترش عدالت (نساء/58)، نفی استکبار (فرقان/21)و مشورت در مدیریت (آل عمران/159) و... یافت میشود.[۲۳]
قرآن کریم سلطه کفار و معاندان اسلام را بر مسلمانان نمیپذیرد و دستور به جهاد میدهد، هنگامی که میفرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» (نساء /۱۴۴) یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی و سرپرست خود انتخاب نکنید و یا آنجا که میفرماید: «وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا» (سوره/۷۵) یعنی شما را چه شده است که در راه خدا برای رهایی مردان، زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید و یا آیه شریفه «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» (انفال/۶۰) و یا آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا» (سوره/۷۱) همگی آیاتی هستند که به جهاد دعوت میکنند. توجه به آیات جهاد و دیگر آیات در زمینه ایجاد عدالت همه بر لزوم وجود حکومت دینی در جهت اجرای احکام و دستورات دین گواهی میدهد. با توجه به این مسائل، منطق اسلام مخالف با تفکر سکولار و جدایی دین از سیاست است.[۲۴]
پیوند علم و مدرنیته با سکولاریسم
تحقق مدرنیته با رویکرد اومانیسم دنیوی، اساساً با انقطاع و بریدن انسان از روابطش با دین و سنت رخ داد. به همین روی اساس بحرانها و چالشهای عصر جدید به بحران جایگاه و منزلت دین و مذهب بازمیگردد.[۲۵] از سویی دیگر، اهتمام بر علم پس از رنسانس سبب شد همهی امور، تنها از زاویه علم تحلیل شود. عقلانیت رنسانس، دین و اعتقاد دینی را به طور مطلق مخالف عقلانیت دانسته و باطل اعلام کرد.[۲۶]
منابع
ایکنا
ارجاعات
- ↑ . فرهنگ تشریحی ایسمها، ص 656.
- ↑ . name=m-w
- ↑ . Cambridge Dictionary
- ↑ . Oxford dictionaries
- ↑ . سکولاریسم چیست؟
- ↑ . گذار از سکولاریسم نیازمند انقلاب هستیشناسانه است/ تکیه بر تقدیر، برای مقابله با پوچی سکولار
- ↑ . بررسی سكولاريسم از ديدگاه اسلام در «سكولاريسم، خاستگاه، مبانی و مؤلفهها
- ↑ . بررسی سكولاريسم از ديدگاه اسلام در «سكولاريسم، خاستگاه، مبانی و مؤلفهها
- ↑ . کلام جدید، ص 100-104.
- ↑ . عدم دسترسی مسيحيت به متن وحيانی عامل پيدايش سكولاريسم است
- ↑ . انتظار بشر از دین، ص ۳۵۴-۳۵۵.
- ↑ . عقل خودبنیاد در سکولاریسم
- ↑ . وبگاه جرس
- ↑ . ، الامس الفلسفيه للعلمانيه، ص54.
- ↑ . واقعه غدیر خم؛ نفی اسلام سکولار
- ↑ . سکولاریسم تهمت به حوزه علمیه است/ نشانههای افراطیگری در حوزه
- ↑ . عاشورا؛ قیامی همهجانبه علیه جریان سکولاریسم
- ↑ . اندیشه سیاسی امام(ره)؛ شاخص داوری «حوزه سکولار»
- ↑ . «دين حداقلی و دين حداكثری و نسبت آن با سكولاريسم»
- ↑ . نسبت دين و دنيا.
- ↑ . هجوم سکولاریسم و بحران معنا.
- ↑ . فروع کافی، ج2، ص52.
- ↑ . کلام جدید، ص 105-109.
- ↑ . سخنی در تکریم مرجعیت و سکولاریسمناپذیری قرآن
- ↑ . هجوم سکولاریسم و بحران معنا.
- ↑ . ویکی فقه