سوره حج

از قرآن پدیا

سوره حج؛ بیست و دومین سوره از سوره‌های مدنی قرآن است که با ۷۸ آیه در جزء ۱۷ قرار دارد و در ترتیب نزول صد و سومین سوره‌ای است که بر رسول خدا(ص) نازل شده است.

معرفی حج

نام حج از آیه ۲۷ این سوره برگرفته شده است و افزون بر این به دلیل اهمیت موضوع حج و وجود برخی از احکام حج در آیات ۲۵ تا ۳۷ این سوره و نیز اعلان عمومی حج در آیه ۲۷، این نام‌گذاری صورت گرفته است. سوره حج جزو سوره‌های مدنی و در ترتیب نزول، صد و چهارمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، بیست و دومین سوره است و در جزء ۱۷ قرآن جای دارد.[۱]

محتوای سوره

کلمه «حج» در لغت به معنای قصد انجام کاری است، اما در شریعت اسلامی به مراسم خاصی گفته می‌شود که هر ساله در مکه برگزار می‌شود. از آنجا که حدود ۱۳ آیه از این سوره (از آیه ۲۵ تا ۳۷) درباره کعبه و تاریخ آن و آثار سیاسی و اجتماعی حج سخن گفته، این سوره «حج» نامیده شده است. سوره حج با ذکر عظمت قیامت خطاب به همه مردم و ترسیم صحنه‌ای هول‌انگیز از آن آغاز می‌شود، همانطور که می‌فرماید «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیءٌ عَظِيمٌ: اى مردم از پروردگار خود پروا كنيد چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است» (حج/۱).

محتوای کلی این سوره به بیان اوصاف و سرنوشت مؤمنان و گروه‌هایی از کافران می‌پردازد: گروه اول کافران کسانی‌اند که بدون هیچ دانشی درباره صفات و کارهای خدا، بحث و جدل و از هر شیطان سرکشی پیروی می‌کنند و عاقبت، همان شیطان آنان را به عذاب آتش می‌کشاند. گروه دوم نیز، بدون آگاهی و بی‌هیچ رهنمود و کتاب روشنگری، به منظور گمراه کردن دیگران از مسیر حق، به جدال درباره خدا برمی‌خیزند. اینان که رؤسای مشرکان هستند، در نهایت با ذلت و خواری به عذاب آخرت گرفتار خواهند شد. گروه سوم نیز خدا را به زبان و در ظاهر می‌پرستند، چنان‌که با رسیدن خبر خوشی آرامش می‌یابند و با مصیبت و رنجی، از خدا دور می شوند. این عده نیز در دنیا و آخرت زیان‌کار هستند. درمقابل این سه گروه، مؤمنان قرار دارند که خداوند سرانجام، آنان را به جایگاهی نیکو وارد می‌کند.[۲]

فلسفه منافع حج

آيه شريفه ۲۸ سوره مباركه حج می‌فرمايد: «لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ؛ تا شاهد منافع خويش باشند و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دام‌هاى زبان‏بسته‏اى كه روزى آنان كرده است ببرند پس از آن‌ها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد.» اين آيه كه در ادامه آيه قبل كه دعوت حضرت ابراهيم(ع) در تشريع حج است، به بيان فلسفه حج می‌پردازد. با توجه به اين‌كه جمله «وَیَذْكُرُوا اسْمَ الله» عطف بر «لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ..» است و هر دو جمله، علت يا غايت برای جمله «وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» قرار داده شده، به اين نكته پی‌می‌بريم كه حج دارای دو بعد است؛ «عبادی» و «غير عبادی».حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در توضيح اين منافع فرمودند:«... مَعَ مَا فِی ذَلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ لِجَمِيعِ مَنْ فِی شَرْقِ الاَْرْضِ وَغَرْبِهَا وَمَنْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ مِمَّنْ یَحُجُّ وَمِمَّنْ لَمْ یَحُجَّ...؛ منافع و آثار حج، تمام اهل زمين; از شرق و غرب و دريا و خشكی را فرا می‌گيرد; چه آن‌ها كه حج می‌گزارند و چه آنان كه به جا نمی‌آورند.» با توجه به گستره «منفعت»، بايد پرسيد: اين چه منافعی است، حتی آنان‌كه در حج توفيق حضور ندارند را در بر می‌گيرد؟ واژه «منافع»، بدون هيچ قيدی و به صورت مطلق آمده و شامل هرگونه منفعتی می‌شود و كسی حق ندارد بی‌دليل آن را در بعدی خاص محدود كند.

در اين آيه از يك سو تعبير «ليشهدوا» شده است، كه اين «لام» برای تعليل يا برای غايت است، يعنی «أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوكَ... لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ». بدين معنا كه بگو: بيايند برای ديدن منافع خود، يا بگو: بيايند تا شاهد منافع خودشان باشند، از سوی ديگر تعبير به «منافع» نموده و به اصطلاح جمع آورده است، كه طبعا دايره وسيعی بايد در اين تعبير تعبيه شده باشد، از اين رو ديدگاه‌های مختلفی می‌تواند وجود داشته باشد.

مرحوم طبرسی در مجمع البيان از مفسران عصر صحابه و تابعان چون ابن‌عباس و سعيد بن جبير است نقل می‌كند كه اين آيه تنها ناظر به منافع دنيوی چون تجارت در ايام حج و انفاق به فقر است. دليلی آنان بر اين قول می‌آورند، آيه شريفه ۱۹۸ سوره مباركه بقره است كه می‌فرمايد: «لَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ». بر اساس نظر آنان اين آيه در اساسی‌ترين ركن حج يعنی عرفات نازل شده است و مراد از آن قطعا فضل مالی است نه فضل معنوی، چرا كه اصولا حج برای فضل معنوی و نيازی به اذن و اجازه ندارد. مجمع‌البيان از قول برخی ديگر از تابعان مفسر چون سعيد بن مسيب و عطيه عوفی نقل می‌كند كه اين منافع تنها شامل منافع اخروی چون عفو و مغفرت است. دليل اين ديدگاه ممكن است ظهور و بروز مغفرت و عفو الهی باشد كه برای حج وعده داده است.

در كنار اين مسائل كلينی روايتی را امام صادق(ع) نقل می‌كند كه حضرت می‌فرمايد: «الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ سُوقَانِ مِنْ أَسْوَاقِ الآخِرَةِ، وَ الْعَامِلُ بِهِمَا فِی جِوَارِ اللَّهِ إِنْ أَدْرَكَ مَا یَأْمُلُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنْ قَصَرَ بِهِ أَجَلُهُ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ». در اين فرمايش امام‌ صادق(ع) حج را همچون بازاری از بازارهای اخروی معرفی می‌كنند كه معلوم است كالا و منفعت اين بازار در مسائل معنوی است و نه مادی. البته اين استدلال ناقص است، زيرا اثبات شیء نفی ما اعداء نمی‌كند. تحقيق سخن اين‌كه امام ‌صادق(ع) در اين روايت به برخی منافع معنوی حج اشاره فرموده‌اند، كه بايد از اين مدت بهترين بهره را برد كه اين مسئله موجب نفی منافع دنيوی حج نمی‌شود. به اضافه روايات ديگری از امام صادق(ع) وجود دارد كه حضرت هنگامی كه در حال بيماری بودند و به سختی طواف می‌كردند و ‌فرمودند: «سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ». راوی از آن حضرت می‌پرسد: «مَنَافِعَ الدُّنْیَا أَوْ مَنَافِعَ الآخِرَةِ»؟ آن حضرت در پاسخ می‌فرمايند: «فقَالَ الْكُلَّ». نظر صحيحی كه بيشتر مفسران از گذشتگان تا امروز به آن معتقدند و البته نظر مختار مؤلفين مجمع‌البيان و الميزان نيز هست، شمول منافع دنيوی و اخروی در اين آيه است. مؤلف تفسير نمونه در اين‌باره می‌نويسند: اين تعبير همه منافع و بركات معنوی و نتايج مادی، فوايد فردی و اجتماعی، فلسفه‌های سياسی، اقتصادی و اخلاقی را شامل می‌شود. عمده دليل ير اين سخن اطلاقی است كه در آيه وجود دارد و مقيد به منافع دنيوی يا اخروی نشده است.

علامه طباطبايی در بيان مراد از منافع در اين آيه شريفه می‌نويسد: منافع بر دو قسم است؛ يكی منافع دنيوی است كه زندگی انسان بدان قوام می‌يابد و نيازهای انسانی را بر طرف می‌كند، از جمله تجارت، سياست، ولايت، تدبير، آداب و عادات، رسوم و سنن، همكاری و همياری اجتماعی و امثال آن‌هاست. دومی منافع اخروی است؛ كه همان رسيدن به مقام قرب الی الله است، و در سفر حج در قالب عبادت‌های قولی و عملی از قبيل انجام مناسك طواف، نماز و قربانی، انفاق و صيام، و نيز ترك لذايذ زندگی، تحمل مشكلات و امثال آن صورت می‌گيرد.» با توجه به منافع عديده‌ای كه در حج وجود دارد می‌توان از آن به ابعاد مختلف حج و يا به ديگر سخن فلسفه‌های گوناگون حج تعبير كرد: شكی نيست كه حج در بعد اخلاقی انسان حضور دارد، زيرا از يك سو يادآور الگوی تربيتی مطلوب چون ابراهيم، اسماعيل، هاجر، محمد و علی است، و می‌تواند به زائران درس‌ از خودگذشتگی، ايثار، شجاعت و تحمل مشكلات بياموزد. از سوی ديگر نفس به جای آوردن حج صحيح تا بدان‌جا تأثيرگذار است، كه انسان آلوده به انواع گناهان را به يك انسان معصوم تبديل می‌كند، چنان‌كه در روايتی از امام صادق(ع) می‌خوانيم كه فرمود: «كَانَ أَبِی یَقُولُ مَنْ أَمَّ هَذَا الْبَیْتَ حَاجّاً أَوْ مُعْتَمِراً مُبَرَّأً مِنَ الْكِبْرِ رَجَعَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَیْئَةِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».[۳][۴]

آموزه های فرهنگی سوره حج

ترویج فرهنگ بندگی با اقامه نماز

تفسیر آیه ۴۱ سوره مبارکه حج «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» به‌عنوان یکی از آیات مهدوی در قرآن پرداخت و اظهار کرد: یکی از نشانه‌های بندگان متقی که در این آیه گفته شده این است که بندگان از فرصت‌ها و ظرفیت‌ها در چهار جهت استفاده می‌کنند؛ ترویج فرهنگ بندگی را با اقامه نماز به جامعه نشان می‌دهند، حقوق فقرا را با دادن زکات پرداخت می‌کنند و از فرصت‌ها در مسیر معارف الهی و دوری جستن از گناهان از امر به معروف و نهی از منکر استفاده می‌کنند. اهل بیت(ع) نشانه تمام نما و اجرای آیه شریفه ۴۱ سوره مبارکه حج هستند، افزود: حضرت سیدالشهدا(ع) در حادثه قیام در ظهر عاشورا و در آن شرایط سخت، نماز را به پا کرد و بر این اساس شما کارگزاران نظام اسلامی و جامعه توحیدی باید مدیران مؤمن و خدمتگزاران انقلابی را براساس اقامه نماز و بر میزان تقوای الهی سنجش کنید و با این امتیازات و فیوضات، آنها را انتخاب و در مسئولیت‌ها در راستای خدمت به مردم جامعه و ترویج و توسعه فرهنگ دینی و قرآنی گمارد.

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) اولین رهبر و پیشوای شیعیان به‌عنوان ناب‌ترین الگوی جهانی نماد اقامه بندگی و امور دینی در طول تاریخ بشریت است، گسترش عدالت و وظیفه‌شناسی در جامعه به‌عنوان یکی از آثار تربیتی نماز است. تجلی این آیات الهی در شخصیت‌هایی همچون امیرالمؤمنین امام علی(ع) به‌عنوان خیبر‌شکن اسلام‌خواه و در سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان ذوالفقار و یاور انقلابی ولایت‌فقیه حتی در میدان استقامت و استکبارستیزی نمایان است و در جامعه بازتاب ماندگاری داشته است.

فرد نمازگزار و اقامه نماز او موجب رخت بر بستن گناهان و رذایل و کاهش بروز آسیب‌ها و گسترش رحمت‌های الهی به اذن‌الله در جامعه می‌شود، مردم جامعه باید از فرصت‌ها در جهت انجام کار خیر و ساختن بناهای وقفی «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ» متناسب با نیاز روز و در حدی که از معارف دینی شناخت پیدا کردیم اقدام و حرکت کنند. بهترین آثار ساختارساز اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی در جامعه منبعث و نشئت گرفته از آثار تربیتی اقامه نماز و اهتمام به امر بندگی پروردگار متعال است، و این یک نوع خدمت به بقای خود در آخرت‌مان است‌. یعنی براساس نشانه آیه هفتم سوره مبارکه اسراء، آدمی هر آنچه که می‌دهد، باز پس می‌گیرد، و به عبارتی پندار، گفتار و کردار انسان، دیر یا زود با دقتی حیرت‌انگیز به خود او باز می‌گردد.

حل شدن مشکلات اقتصادی به سبب پرداخت زکات

مراجعات و حاجت مردم و نیاز مردم به‌منظور گره‌گشایی از سوی مسئولان یکی از رحمت‌ها و نعمت‌های خدای منان به سمت شما کارگزاران خدمتگزار است و این مراجعات مردمی و نیز خدمت به مردم موجب اعتبار شخصیتی و اجتماعی شما می‌شود. لذا، هر کس باید به اندازه تمکن و ظرفیت خودش کار کند. در قرآن کریم ۲۸ بار به امر اقامه نماز و پرداخت زکات اشاره شده است یعنی اینکه در هر کجا از جهان که باشید باید نماز را اقامه کنید و زکات بپردازید، مشکلات اقتصادی در جامعه زمانی حل می‌شود که مشکلات اعتقادی در میان افراد جامعه حل شود، یعنی رفع مشکلات اقتصادی در گرو گسترش فضایل اخلاقی و رشد پایدار و شکوفایی مسائل اعتقادی است. همچنین اگر در جایی می‌بینیم که حرف‌مان روی زمین مانده است به خاطر اینکه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» است، زیرا حرف خدا را روی زمین گذاشته‌ایم. پس همه باید بدانیم که حرف خدا به عنوان حرف اول در زندگی مؤمنین و مسلمانان موحد باید باشد، به آن جهت که ما هر چه مقام، ثروت، حیات، تکمن و ممات داریم همه از ناحیه خداست که‌ باید در جهت رفع مشکلات اعتقادی جامعه هزینه خیرخواهانه و انفاق کنیم. امر به معروف و نهی از منکر بر کسانی میسر است که در انجام وظایف خود نسبت به بندگی خدا و اقامه نماز اهتمام ورزند، لحظه به لحظه زندگی ما و عمر ما مردم متصل به درگاه رحمت بیکران ذات اقدس الهی است، پس باید افراد متقی و موحد در حد توان در راستای رشد جامعه و کسب رضایت مردم گام بردارند و این نوع نیت و حرکت، یک نوع امر به معروف است و حتی حرکت در مسیر انجام نیکی و اقامه خوبی‌ها و بر پا کردن فضایل الهی و دوری از ربا و رذایل و گناهان یک امر به معروف است و این یکی از نکات مهم برای تشکیل جامعه مهدوی است. پس باید همگان توجه داشته باشیم که پایان همه کارها به سوی حضرت باری تعالی است و فرصت‌ها پایان‌پذیر است.[۵]

سیر در طبیعت مسیری برای خودشناسی

خداوند در قرآن كريم انسان را به سير در طبيعت دعوت می‌كند از آنجا كه سير در طبيعت و مشاهده نعمت‌های بیكران الهی انسان را به وجود خالقی توانا آگاه می‌سازد، لذا گردش در طبيعت انسان را به خداشناسی نزديك‌تر می‌كند و در اين راستا فصل بهار به‌واسطه برخورداری از طراوت و سرسبزی خاص بهترين فرصت برای سير و گشت و گذار در طبيعت است.خداوند در قرآن كريم می‌فرمايد: آنچه در آسمان‌ها و هرچه در زمين است مسخر شما قرار داديم، لذا خداوند زمين و آسمان را براى بشر و در اختيار او قرار داد، زيرا انسان برترين موجودى است كه خداوند آفريده و بايد همه چيز از جماد و نبات و حيوان و زمين و آسمان در خدمت او درآيد. آيه ۴۶ سوره حج می‌فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا ...» خداوند در اين آيه، سير و سياحت را سبب تعقل و انديشه و بالا رفتن سطح آگاهی و بينش انسان دانسته و انسان را تشويق به گردش در طبيعت می‌كند. سير در طبيعت را مقدمه‌ای برای خودشناسی انسان است با مروری بر زندگی پيامبران الهی درمی‌يابيم كه اكثر آنها چوپان بودند و با مشاهده نعمت‌های خداوند در طبيعت پی به عظمت والای پروردگار می بردند.در حديثی از پيامبر اكرم(ص) است كه می‌فرمايد: هرگاه فصل بهار را ديديد بسيار از زنده شدن خودتان در روز قيامت ياد كنيد، چراكه همانگونه كه در فصل بهار طبيعت جان دوباره پيدا كرده و شكوفا می‌شود انسان نيز در روز قيامت زنده می‌شود و حياتی نو می‌يابد.[۶]

منابع

خبرگزاری ایکنا

ارجاعات

فهرست سوره‌ها

سوره قبلی:

1.-

2.- سوره بعدی:

3.-

۱.الفاتحة ۲.البقرة ۳.آل عمران ۴.النساء ۵.المائدة ۶.الأنعام ۷.الأعراف ۸.الأنفال ۹.التوبة ۱۰.يونس ۱۱.هود ۱۲.يوسف ۱۳.الرعد ۱۴.ابراهيم ۱۵.الحجر ۱۶.النحل ۱۷.الإسراء ۱۸.الكهف ۱۹.مريم ۲۰.طه ۲۱.الأنبياء ۲۲.الحج ۲۳.المؤمنون ۲۴.النور ۲۵.الفرقان ۲۶.الشعراء ۲۷.النمل ۲۸.القصص ۲۹.العنكبوت ۳۰.الروم ۳۱.لقمان ۳۲.السجدة ۳۳.الأحزاب ۳۴.سبإ ۳۵.الفاطر ۳۶.يس ۳۷.الصافات ۳۸.ص ۳۹.الزمر ۴۰.غافر ۴۱.فصلت ۴۲.الشورى ۴۳.الزخرف ۴۴.الدخان ۴۵.الجاثية ۴۶.الأحقاف ۴۷.محمد ۴۸.الفتح ۴۹.الحجرات ۵۰.ق ۵۱.الذاريات ۵۲.الطور ۵۳.النجم ۵۴.القمر ۵۵.الرحمن ۵۶.الواقعة ۵۷.الحديد ۵۸.المجادلة ۵۹.الحشر ۶۰.الممتحنة ۶۱.الصف ۶۲.الجمعة ۶۳.المنافقون ۶۴.التغابن ۶۵.الطلاق ۶۶.التحريم ۶۷.الملك ۶۸.القلم ۶۹.الحاقة ۷۰.المعارج ۷۱.نوح ۷۲.الجن ۷۳.المزمل ۷۴.المدثر ۷۵.القيامة ۷۶.الانسان ۷۷.المرسلات ۷۸.النبإ ۷۹.النازعات ۸۰.عبس ۸۱.التكوير ۸۲.الإنفطار ۸۳.المطففين ۸۴.الإنشقاق ۸۵.البروج ۸۶.الطارق ۸۷.الأعلى ۸۸.الغاشية ۸۹.الفجر ۹۰.البلد ۹۱.الشمس ۹۲.الليل ۹۳.الضحى ۹۴.الشرح ۹۵.التين ۹۶.العلق ۹۷.القدر ۹۸.البينة ۹۹.الزلزلة ۱۰۰.العاديات ۱۰۱.القارعة ۱۰۲.التكاثر ۱۰۳.العصر ۱۰۴.الهمزة ۱۰۵.الفيل ۱۰۶.قريش ۱۰۷.الماعون ۱۰۸.الكوثر ۱۰۹.الكافرون ۱۱۰.النصر ۱۱۱.المسد ۱۱۲.الإخلاص ۱۱۳.الفلق ۱۱۴.الناس