رغبت کردن (مترادف)

مترادفات قرآنی رغبت کردن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «رغب»، «تنافس».

مترادفات «رغبت کردن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
رغب ریشه رغب مشتقات رغب
وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَٱرْغَب
تنافس ریشه نفس مشتقات نفس
خِتَٰمُهُۥ مِسْكٌ وَفِى ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ ٱلْمُتَنَٰفِسُونَ

معانی مترادفات قرآنی رغبت کردن

«رغب»

اصل رغبت فراخى و گنجايش در چيزى است.

رغب‏ الشي‏ء: آن چيز وسيع و گسترده شد.

حوض‏ رغيب‏: آبگير و حوض بزرگ.

فلان‏ رغيب‏ الجوف: او فراخ بطن است.

فرس‏ رغيب‏ العدو: اسبى كه با گامهاى فراخ و بلند مى‏دود.

الرغبة و الرغب‏ و الرغبى‏: وسعت و توانايى در اراده و خواست.

خداى تعالى گويد: (و يدعوننا رغبا و رهبا90/ انبياء).

زمانى كه گفته شود- رغب‏ فيه و رغب‏ إليه: علاقه و تمايل شديد را در آن اقتضاء ميكند.

خداى تعالى گويد: (إنا إلى الله‏ راغبون‏- 95/ توبه).

ولى اگر گفته شود- رغب‏ عنه- دورى و بى ميلى نسبت به چيزى را مى‏رساند، مثل آيه:

(و من‏ يرغب‏ عن ملة إبراهيم‏- 130/ بقره)(و كسى كه از كيش و شريعت ابراهيم رو گرداند كسى نيست مگر آنكه نفس خود به جهالت و نادانى متمايل كرده باشد).

و آيه (أ راغب‏ أنت عن آلهتي‏- 46/ مريم) (آيا از- آلهه- و مورد پرستش من روى گردان هستى).

و- الرغيبة: بخشش بسيار، ناميدن بخشش فراوان به- رغيبة يا از جهت پسنديدگى و تمايل و رغبتى است كه در اين واژه وجود دارد و در آن صورت از- رغبة- مشتق شده است و يا به خاطر فراوانى و فراخى آن بخشش است كه از معنى اصل لغت يعنى وسعت مشتق شده است.

شاعر گويد:يعطي‏ الرغائب‏ من يشاء و يمنع‏(با فراوانى و فراخى به هر كه مى‏خواهد مى‏بخشد و منع مى‏كند).[۱]

«تنافس»

نفس‏ جان و روح است در آيه فرمود:

أخرجوا أنفسكم‏- الانعام/ 93 و آيه‏ و اعلموا أن الله يعلم ما في أنفسكم فاحذروه‏- البقره/ 235 و تعلم ما في‏ نفسي‏ و لا أعلم ما في‏ نفسك‏- المائده/ 116 در اين آيه اشاره به سخن حضرت عيسى عليه السلام است كه به خداوند ميگويد تو از سويداى جان من آگاهى و من از سر تو آگاه نيستم.

و و يحذركم الله‏ نفسه‏- آل عمران/ 30 در اين جا واژه- نفسه- يعنى ذات خداوند هر چند كه از نظر لفظ مضاف و مضاف إليه است و اقتضاى مغايرت دارد، اما اثبات دو چيز از جهت عبارت و در حالت اضافه يك حقيقت را نشان ميدهد و از جهت معنى خداى تعالى از هر جهت يگانه و يكتا است عده‏اى از دانشمندان گفته‏اند، اضافه شدن- نفس- به ضمير و خداى تعالى اضافه- ملك- است مقصود اينست كه خداى تعالى خودش نفوس اماره ما را از زشتى‏ها بيم ميدهد، و بصورت اضافه- ملك يعنى قدرت و احاطه بر ما بيان شده است‏

منافسة- رقابت يا كوشش براى همانند شدن با مردمان با فضيلت و پيوستن به آنهاست بدون اينكه به ديگرى زيانى برسانند، در آيه گفت:

و في ذلك‏ فليتنافس‏ المتنافسون‏- المطففين/ 26 معنى و مفهوم اين آيه همان است كه در آيه ديگر فرمود:

سابقوا إلى مغفرة من ربكم‏- الحديد/ 21 بسوى آمرزش پروردگارتان پيشى گيريد و مسابقه بگذاريد.

اما نفس‏ يا دم بادى است كه از دهان در بدن داخل و خارج مى‏شود كه مانند غذاى نفس و جان است كه با قطع شدن آن حيات باطل و زائل ميشود. گشايش در كارها و فرج نيز- نفس‏- گفته ميشود، از پيامبر صلى الله عليه و اله روايت شده كه فرمود:

«إني لأجد نفس‏ ربكم من قبل اليمن».

كه (گفته‏اند با ولادت أويس قرني مقارن است) و يا در مورد انصار است.

و نيز فرموده است‏

«لا تسبوا الريح فإنها من‏ نفس‏ الرحمن».

بادها نفس رحمانيست آنرا ناسزا نگوئيد زيرا بعضى از بادها رحمت الهى است و غم و اندوه را برطرف ميكند.

در مثل ميگويند- اللهم‏ نفس‏ عني‏- يعنى خداوندا برايم گشايشى فرما.

تنفس‏ باد وزش پاك و صاف آن است شاعر ميگويد:فإن الصبا ريح إذا ما تنفست‏/على‏ نفس‏ محزون تجلت همومها يعنى اگر باد صبحگاهى بوزد بر هر كه وزيد از جان اندوهبارش غم و غصه دور ميشود.

نفاس‏ [يعني ولادت زنان ميگويى: هي‏] نفساء [جمعش‏ نفاس‏] است همان ولادت زنان است كه كودكى ميزايند و آنرا منفوس‏ گويند.

تنفس‏ النهار- يعنى گسترش روشنائى روز در آيه گفت:

و الصبح إذا تنفس‏- التكوير/ 18 بامداد و صبحگاهان آنگاه كه فراگير ميشود.

نفست‏ بكذا- به آن چيز بخل ورزيدم، شي‏ء نفيس‏ و منفوس‏ به و منفس‏- هر چيز با ارزش.[۲]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 87-86
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 384-380