دور (مترادف)
مترادفات قرآنی دور
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «بعید»، «سحیق»، «عمیق»، «قصیّا».
مترادفات «دور» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
بعید | ریشه بعد | مشتقات بعد | فَإِن تَوَلَّوْا۟ فَقُلْ ءَاذَنتُكُمْ عَلَىٰ سَوَآءٍ وَإِنْ أَدْرِىٓ أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ
|
سحیق | ریشه سحق | مشتقات سحق | حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِۦ وَمَن يُشْرِكْ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخْطَفُهُ ٱلطَّيْرُ أَوْ تَهْوِى بِهِ ٱلرِّيحُ فِى مَكَانٍ سَحِيقٍ
|
عمیق | ریشه عمق | مشتقات عمق | وَأَذِّن فِى ٱلنَّاسِ بِٱلْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ
|
قصیّا | ریشه قصی | مشتقات قصی | وَجَآءَ مِنْ أَقْصَا ٱلْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَٰقَوْمِ ٱتَّبِعُوا۟ ٱلْمُرْسَلِينَ
|
معانی مترادفات قرآنی دور
«بعید»
البعد، ضد نزديكى، يعنى دورى است، و حد معين و محدود ندارد و بر حسب موقعيت مكان نسبت به كسى كه با آنجا فاصله دارد تعيين مىشود اين معنى در امور محسوس و نزديكى و دورى پديدههاى مادى است كه بيشتر بكار مىرود. اما دورى يا نزديكى در امور عقلانى مانند آيه (ضلوا ضلالا بعيدا- 167/ انبياء).
(تمام اين آيه چنين است- إن الذين كفروا و صدوا عن سبيل الله قد ضلوا ضلالا بعيدا، آنانكه كافر شدند مردم را از راه الله برگردانند كه تحقيقا از راه حق به دورى رسيدند و در ژرفناى عميق گمراهى افتادند). و آيه (أولئك ينادون من مكان بعيد- 34/ فصلت) گفتهاند واژه بعيد از بعد و تباعد است. (اين آيه در باره كسانى است كه آيات خدا و آثار او را نه گوش مىكنند و نه مىخواهند ببينند و لذا قرآن و آياتش نسبت بآنها مثل اين است كه ايشان را از جايى بس دور صدا زنند و بخوانند كه هرگز نه مىشنوند و نه صاحب صدا را مىبينند تمام آن آيه چنين است- (و الذين لا يؤمنون في آذانهم وقر و هو عليهم عمى أولئك ينادون من مكان بعيد- 44/ فصلت).
و آيه (و ما هي من الظالمين ببعيد- 83/ هود) (آن آثار و نكبات عذاب قوم لوط از ستمگران چندان دور نيست). بعد- يعنى مرد و هلاك شد.
واژه- بعد- بيشتر در هلاكت و مردن گفته مىشود مانند (بعدت ثمود- 95/ هود) (قوم ثمود هلاك شد).
نابغه ذبيانى گويد:«... فى الأدنى و فى البعد»
بعد- و بعد- هر دو گفته شده كه بمعنى دورى و مرگ است.
خداى فرمايد: (فبعدا للقوم الظالمين- 41/ مؤمنون) و (فبعدا لقوم لا يؤمنون- 44/ مؤمنون) يعنى از رحمت حق دورند، ستمكاران و غير مؤمنين هلاك مىشوند.
و آيه (بل الذين لا يؤمنون بالآخرة في العذاب و الضلال البعيد- 8/ سباء) يعنى آنگونه ضلالت و گمراهى كه بازگشت بهدايت را مشكل مىكند تشبيهى است به كسى كه از راه و روش هدايت دور افتاده و گمراه شده است، آنچنان دورى و گمراهى كه ديگر اميدى به بازگشت بسوى هدايت در او نيست.
خداى فرمايد: (و ما قوم لوط منكم ببعيد- 89/ هود).
يعنى در گمراهى به آنها نزديك مىشود و دور نيست همان عذابى كه به آنها رسيده است بشما نيز برسد.
بعد: بعد در برابر قبل است كه در ذيل واژه- قبل بطور كامل در باره انواع معانى آنها سخن خواهيم گفت إن شاء الله تعالى.[۱]
«سحیق»
السحق: كوبيدن و خرد كردن كه بيشتر در كوبيدن داروها به كار مىرود (در قديم بيشتر كيمياگران يا اساتيد شيمى اسلامى چنان اصطلاحى به كار بردهاند) مىگويند- سحقته فانسحق- در باره جامه و لباس وقتى كه كهنه مىشود، مىگويند:
أسحق: آن جامه و لباس كهنه شد. و السحق: لباس فرسوده، و از اين واژه است عبارت- أسحق الضرع: پستانش بى شير شد. و صحيح است كه واژه- إسحاق- از اين واژه باشد كه منصرف مىشود (جر و تنوين مىگيرد).
أبعده الله و أسحقه: خداى او را دور و خرد گرداند.
سحقه: او را فرسوده كرد.
خداى تعالى گويد: (فسحقا لأصحاب السعير- 11/ ملك) يعنى: دوزخيان را از رحمت حق دور باش باد.
و آيه: (أو تهوي به الريح في مكان سحيق- 31/ حج).
دم منسحق و سحوق: خون روان و جارى كه به صورت استعاره به كار رفته مثل مزرور (مرد با نفوذ كه حكم و امرش جارى است).[۲]
«عمیق»
در آيه: (من كل فج عميق- 27/ حج) يعنى ژرفناك اصل- عمق- دورى و به پائين رفتن است.
بئر عميق و معيق: وقتى است كه عمق چاه زياد و ته آن دور باشد.[۳]
«قصیّا»
: القصى: دورى است.
قصي: دور.
قصوت عنه: از او دور شدم.
أقصيت: دورش كردم.
المكان الأقصى: جاى دور دست.
الناحية القصوى: بخشى و ناحيهاى دور دست، و از اين معنى است در آيات:
و جاء رجل من أقصى المدينة يسعى (20/ قصص).
إلى المسجد الأقصى (1/ اسراء).
كه در آيه اخير مقصود بيت المقدس است و آنجا به اعتبار دور بودن مكان مخاطبين وحى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب او هستند از آن مسجد اينطور ناميده شده، و در آيه:
إذ أنتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى (42/ انفال)
قصوت البعير: گوشش را بريدم.
ناقة قصواء: ماده شتر گوش بريده كه در نرنيه آن- بعير اقصى- گفته شده.
القصية من الإبل: شترى كه در ميان شتران بخاطر نجابت و خوبى كم دوشيده ميشود و كم سوارى از آن مىگيرند و در واقع بكار بردن آن شتر بعيد است، جمعش- قصايا- است.[۴]