خواست/میل (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی خواست/میل

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «امل»، «امنیه»، «هوی»، «شهوة»، «وطر».

مترادفات «خواست/میل» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
امل ریشه امل مشتقات امل
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا۟ وَيَتَمَتَّعُوا۟ وَيُلْهِهِمُ ٱلْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
امنیه ریشه منی مشتقات منی
وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ ٱلْكِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِىَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ
هوی ریشه هوی مشتقات هوی
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفْسَ عَنِ ٱلْهَوَىٰ
شهوة ریشه شهو مشتقات شهو
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلْبَنِينَ وَٱلْقَنَٰطِيرِ ٱلْمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلْفِضَّةِ وَٱلْخَيْلِ ٱلْمُسَوَّمَةِ وَٱلْأَنْعَٰمِ وَٱلْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسْنُ ٱلْمَـَٔابِ
وطر ریشه وطر مشتقات وطر
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِىٓ أَنْعَمَ ٱللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخْفِى فِى نَفْسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَىٰهُ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَٰكَهَا لِكَىْ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِىٓ أَزْوَٰجِ أَدْعِيَآئِهِمْ إِذَا قَضَوْا۟ مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ ٱللَّهِ مَفْعُولًا

معانی مترادفات قرآنی خواست/میل

«امل»

أمل: آرزو، اميد. «ذرهم يأكلوا و يتمتعوا و يلههم‏ الأمل‏» حجر:

3 بگذار بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان كند، اين كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است: كهف: 46، حجر: 3[۱]

«امنیه»

منى‏ يعنى سرنوشت و تقدير- منى‏ لك المانى- برايت سرنوشتى معين كرد، از اين واژه كلمه- منا- بمعنى چيزى كه با آن وزن ميكنند، منى‏- چيزى كه هر جاندارى از آن ساخته ميشود. در آيه گفت: أ لم يك نطفة من مني يمنى‏- القيامة/ 37 و من نطفة إذا تمنى‏- النجم/ 46 يعنى با عزت و قدرت الهى آنچه را كه نبوده است مقدر شد و بوجود آمد.

منية- مرگ و اجل مقدر براى هر جاندارى جمعش- منايا- است، تمني‏- تعيين و تقدير چيزى در نفس و تصوير آن در ذهن كه از كمال و تخمين نشأت ميگيرد، يا از روشى فكرى و پايه‏اى بر اين اساس ولى اگر بيشتر از تخمين و گمان باشد، كذب و دروغ در آن بيشتر غلبه دارد.

پس بيشتر آرزوها تصورى است كه حقيقتى براى آن نيست، در آيه گفت:

أم للإنسان ما تمنى‏ فتمنوا الموت‏- الجمعه/ 6 و و لا يتمنونه أبدا- الجمعه/ 7 أمنية- صورتى است كه از آرزوى چيزى در نفس انسان بوجود ميآيد، و چون دروغ تصورى است كه حقيقت ندارد و گفتن آن مثل آرزوئى است براى آغاز دروغ، اگر از دروغ به آرزو تعبير شود درست است لذا از عثمان (رض) روايت شده است كه‏

«ما تغنيت و لا تمنيت منذ اسلمت» در آيه گفت:

و منهم أميون لا يعلمون الكتاب إلا أماني‏- البقره/ 78 مجاهد گفته است امانى يعنى كذب و دروغ (از اهل كتاب كسانى ناخوانده كتاب هستند كه فقط دروغهائى از آن ميدانند) يا بگفته ديگران يعنى فقط ميخوانند بدون معرفت زيرا تلاوت بدون علم و معرفت در نزد خواننده‏اش مثل آرزو است و گفت:

و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبي إلا إذا تمنى ألقى الشيطان في أمنيته‏- الحج/ 52 يعنى در موقع تلاوت آيات آن كتابها از سوى پيامبران، قبلا گفته شد همانطوريكه- تمنى چنانكه بر پايه گمان و تخمين ميباشد بر پايه روش انديشه نيز هست كه بر آن اصل آرزويش ميآيد.

و همين كه پيامبر صلى الله عليه و اله بيشتر مبادرت ميكرد به تلاوت آياتى كه فرشته وحى بر قلبش ميرساند تا اينكه باو گفته شد:

لا تعجل بالقرآن‏- طه/ 114 و لا تحرك به لسانك لتعجل به‏- القيامة/ 16 كه تلاوت پيشاپيش آيات بر اين اساس- تمنى- ناميده شده و آگاهى داده شده كه شيطان در اين امر و مانند آن تسلطى در ايجاد آرزوها داشته است- از اين جهت بيان شده است كه-

ان العجله من الشيطان.

(شتابزدگى دور از عقل و از امور شيطانست) عبارت- منيتنى كذا- يعنى آرزوئى در من بوجود آوردى كه امر بر من مشتبه شد، خداوند از اين معنى خبر داده است كه: و لأضلنهم و لأمنينهم‏- النساء/ 119.[۲]

«هوی»

هوى‏ تمايل نفس انسان به شهوت و به كسانى كه به شهوت منحرف ميشوند گفته ميشود، زيرا صاحبش را در دنيا به رنج و مصيبت و در آخرت به جهنم ميرساند و از راه صحيح او را متمايل به عذاب ميسازد.

هوي‏- افتادن و سقوط از بالا به پائين است، فرمود: فأمه‏ هاوية- القارعة/ 9

دوزخ جايگاه اوست كه گفته شد از عبارت- هوت‏ أمه- يعنى مادرش به عزايش نشست گرفته شده، هاوية- همان آتش دوزخ است.

و أفئدتهم‏ هواء- ابراهيم/ 43 يعنى دلهاشان خاليست، مثل آيه: و أصبح فؤاد أم موسى فارغا- القصص/ 10 دل مادر موسى از سرنوشت طفلش آسوده شد، خداى تعالى كسانى را كه پيروى هواى نفس خود دارند سرزنش فرموده: أ فرأيت من اتخذ إلهه‏ هواه‏- الفرقان/ 43 و لا تتبع‏ الهوى‏- النساء/ 135 و و اتبع هواه‏- الكهف/ 28 در آيه‏ لئن اتبعت‏ أهواءهم‏- البقره/ 120 با لفظ جمع آمده است (أهواء) هشداريست بر اينكه مخالفين پيامبر و اسلام هر كدام هوى و هوسى جداگانه دارند كه پيوسته و پايان ناپذير است پس پيروى آنها پايانش گمراهى و سرگردانى است فرمود: و لا تتبع‏ أهواء الذين لا يعلمون‏- الجاثيه/ 18 از نادانها پيروى مكن.

كالذي‏ استهوته‏ الشياطين‏- الانعام/ 71 مثل كسى كه شيطان او را فريفته و سرگردان كرده است و او را پيرو هوى و هوس ساخته.

و لا تتبعوا أهواء قوم قد ضلوا- المائده/ 77

از مردميكه گمراهند پيروى مكنيد.

قل لا أتبع‏ أهواءكم‏ قد ضللت‏- الانعام/ 56 و و لا تتبع أهواءهم و قل آمنت بما أنزل الله‏- و و من أضل ممن اتبع هواه بغير هدى من الله‏- القصص/ 50 چه كسى گمراه‏تر از آن است كه بجاى پيروى و از هدايت خدا هوسها را دنبال ميكند هست!؟

هوي‏- رفتن به پائين و سقوط اما هوي‏- رفتن به ارتفاع و بلندى. شاعر گويد:يهوي‏ محارمها هوي الأجدل‏

- محارم او مانند باز شكارى كه بسرعت پائين ميآيد در هوسها غوطه‏ورند.

هواء آنچه كه در ميان زمين و آسمان هست كه آيه‏ و أفئدتهم هواء- ابراهيم/ 43 بهمين معنى حمل شده است زيرا دل مادر موسى كه فارغ شد گوئى كه مثل هوا خالى شد. يتهاوون فى الهواء- در كار يكديگر هستند- اهواء- او را در هوا بلند كرد و ساقط كرد. و المؤتفكة أهوى‏- النجم/ 53.[۳]

«شهوة»

اصل- الشهوة- خواهش و دلبستگى نفس به چيزى است، كه مى‏خواهى و اراده كرده‏اى و اين خواهش و تمايل در دنيا دو گونه است:

1- تمايل كاذب 2- تمايل صادق. ميل و خواهش صادق آن چيزى است كه اگر برآورده نشود كار بدن بدون آن مختل مى‏شود مثل تمايل به طعام در موقع گرسنگى.

و اما تمايل و شهوت دروغ يا كاذب چيزيست كه بدون آن، كار بدن مختل نمى‏شود.

(مثل ميل به غذاى بهتر بعد از سير شدن و استراحت طلبى بيش از حد كه نوعى هوس نفسانى است كه مى‏خواهد بيشتر استراحت كند و اگر اين خواستها انجام نشود كار بدن مختل نمى‏شود).

هر مورد تمايل و خواستى نيز شهوت ناميده شده و همچنين نيرويى هم كه هوس مى‏كند و تمايل مى‏يابد شهوت است.

آيه: (زين للناس حب‏ الشهوات‏- 14/ آل عمران) احتمال دارد كه اشاره به هر دو معنى درست و نادرست يعنى (تمايل صادق و كاذب) باشد.

و آيه: (اتبعوا الشهوات‏ - 59/ مريم) اشاره به تمايلات، و خواهشهاى كاذب نفسانى‏ و هوسهائى است كه نيازى به آنها نيست و كار بدن هم بدون آنها مختل نمى‏شود.

در صفت بهشت مى‏گويد: (و لكم فيها ما تشتهي‏ أنفسكم‏- 31/ فصلت) (در بهشت آنچه را كه بخواهيد و طلب كنيد داريد) (في ما اشتهت‏ أنفسهم‏- 102/ فصلت) مرد هوسناك را هم- رجل‏ شهوان‏ و شهواني‏- گويند.

شى‏ء شهي‏: هر چيز هوس انگيز.[۴]

«وطر»

وطر نياز بهم و رسيدن به همت بلند. خداى تعالى فرمود: فلما قضى زيد منها وطرا- الاحزاب/ 37.[۵]

ارجاعات

  1. قاموس قرآن، ج‏1، ص: 113
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 261-259
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 538-536
  4. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 360-359
  5. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 465