بهشت (مترادف)
مترادفات قرآنی بهشت
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جنة»، «جنت عدن»، «جنت الفردوس»، «جنت النعیم».
مترادفات «بهشت» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
جنة | ریشه جنت | مشتقات جنت | وَهُوَ ٱلَّذِىٓ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِۦ نَبَاتَ كُلِّ شَىْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ ٱلنَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّٰتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَٱلزَّيْتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَٰبِهٍ ٱنظُرُوٓا۟ إِلَىٰ ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثْمَرَ وَيَنْعِهِۦٓ إِنَّ فِى ذَٰلِكُمْ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
|
جنت عدن | - | - | جَنَّٰتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ
|
جنت الفردوس | - | - | إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّٰتُ ٱلْفِرْدَوْسِ نُزُلًا
|
جنت النعیم | - | - | فِى جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ
|
معانی مترادفات قرآنی بهشت
«جنة»
اصل جِنّ، پوشيده و پنهان بودن چيزى از دسترس حسّ است، جَنَّهُ اللّيل و أَجَنَّهُ و جَنَ عليه فَجَنَّهُ- يعنى شب آن را پوشيده داشت و پنهان كرد.
أَجَنَّهُ- چيزى بر رويش قرار داد تا پوشيده شود مثل:
قبرته أقبرته- در گورش گذاشتم و سقينه و أسقينه- آبش دادم.
جنّ عليه كذا- او را پوشاند، خداى عزّ و جلّ گويد: فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَبا76/ انعام).
جَنَان- قلب است زيرا ظاهر نيست و از حواس ظاهر پوشيده و پنهان است.
مِجَنّ و مِجَنَّة- سپرى است كه صاحب سپر و جنگجوى را پنهان مىدارد، خداى عزّ و جلّ فرمايد:
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً- 16/ مجادله).
(سوگندهاى خود را سپرى براى پوشاندن چهرههاى غير ايمانى، و اسلامى خود قرار دادند).
حديث «الصّوم جنّة». يعنى روزه نگاهدارنده و سپرى است براى ايمان و مؤمنين.
جَنَّة- هر باغ و بستانى كه داراى درختان انبوه است و زمين را مىپوشاند، خداى عزّ و جلّ فرمايد:
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ- 15/ سبا) و وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ- 16/ سباء) و وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ- 39/ كهف) درختانى هم كه پر شاخ و برگند- جنّة- ناميدهاند، و سخن شاعر بر اين معنى حمل شده است كه:من النّواضح تسقى جنّة سحقا(از شتران آبكشى كه باغ دور افتاده و تشنه و پژمرده را آب مىدهد).
جَنَّة- يعنى بهشت يا بصورت تشبيه به باغى كه در زمين هست چنان ناميده شده هر چند كه ميانشان فرقى و تفاوتى است و يا بخاطر پوشيده بودن نعمتهايش از ماست، و در سخن خداى تعالى در آيه زير بآن اشاره شده است كه: (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن17/ سجده) ابن عبّاس (رض) گفته است: جَنَّات كه در قرآن به لفظ جمع آمده است از اين رواست كه هفت جنّت هست:
1- جنّة الفردوس 2- عدن 3- جنّة النّعيم. 4- دار الخلد 5- جنّة المأوى 6- دار السّلام. 7- علّيّين.
جنين- هم طفلى است تا زمانى كه در رحم مادر هست جمعش- أَجِنَّة خداى تعالى گويد: (وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ- 32/ نجم) كه واژه- جنين- بر وزن فعيل در معنى مفعول است و نيز جَنِين- قبر است كه در اين صورت- فعيل- در معنى فاعل است.
در باره اطلاق واژه جِنّ- بموجودات نامرئى دو وجه گفته شده:
اوّل- براى موجودات نامرئى روحانى كه از تمام حواسّ ظاهرى ما پنهانند، و نقطه مقابلش- إنس است و بر اين وجه فرشتگان و شياطين نيز جزء آنها خواهند بود پس هر فرشتهاى پرى يا جنّى است و هر پرى و جنّى فرشته نيست،ابو صالح گفته است كه همه فرشتگان نامرئىاند.
دوّم- گفتهاند بلكه جنّها بعضى از نامرئيان و روحانيان هستند زيرا چنان موجوداتى روحى سه گونهاند:
1- گروه اخيار كه همان فرشتگانند.
2- گروه اشرار يا شياطين.
3- گروه اوساط كه از دو دسته اخيار و اشرار در ميانشان وجود دارد و اين دستههاى پريان هستند كه آيه قرآن بر اين معنى دلالت دارد كه (قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ ... وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ- 1- 14/ جنّ) (كه اشاره به دو دسته بد و خوب پريان است.
الجِنَّة- يعنى جماعت و گروه پريان، خداى تعالى گويد:
(مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ- 6/ النّاس) و (وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً- 1158/ صافّات)- الجِنَّة- همان جُنُون و ديوانگى است، خداى تعالى گويد: (ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّة 46/ سباء) يعنى جنون، و جنون حائل و مانع ارتباط عقلانى ميان نفس و عقل است. جُنَ فلان- جن زده شد، كه فعلش بر وزن- فعل- است مثل وزن و بناى بيماريها و دردها مانند- زكم، لقى، حمّ- يعنى (زكام شد، لقوه گرفت، تبدار شد).
اصيب جنانه- به بيمارى قلبى دچار شد و گفتهاند وقتى كه رابطه ميان كارهاى بدنى و عقلى بريده شود مىگويند- جُنَ عقله- عقل و خردش بيمار است (بيمارى روانى).
و بر آن اساس سخن خداى تعالى است كه كفّار به پيامبر (ص) گفتند: (مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ- 14/ دخان) يعنى از پريانى كه او را مىآموزند، با او هستند، و همچنين آيه (أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ- 36/ صافات).
جُنَ التّلاع و الآفاق- گياه بهاره و بيابانى بمقدارى آنجا زياد شد كه گويى زمينى مجنون و جنّ زده است، و آيه (وَ الْجَانَ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ،- 27/ حجر) اشاره به خلقت و آفرينش نوعى از پريان است.
و آيه (كَأَنَّها جَانٌ- 10/ نمل) گفته شده اشاره به نوعى از مارهاست.[۱]
ارجاعات
- ↑ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 417-414