بنیادگرایی
بنیادگرایی (Fundamentalism)؛ به معنای محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین یا یک ایدئولوژی در تمام شئون اندیشه و سبک زندگی است. گرچه که بنیادگرایی در جهان غرب و در بافت تاریخی و فرهنگی پروتستانتیزم متولد شد، اما بعدتر درباره سایر ادیان و از جمله جریانهای اسلامی نیز بهکار رفت. عناصر اساسی در بنیادگرایی اسلامی را بازگشت به اصول اولیه دین و ضدیت با مدرنیته دانستهاند. کاربرد این مفهوم برای جریانات اسلامگرا با انتقادهایی همراه است.
تعریف
بنیادگرایی یا فاندامنتالیسم به معنای محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین یا یک ایدئولوژی در تمام شئون اندیشه و سبک زندگی است[۱]. این کلمه، برگرفته از واژه لاتینfundamentum به معنای شالوده و اساس است. در تعریفی دیگر، بنیادگرا به کسی اطلاق میشود که معتقد به معنای تحتاللفظی و کلمه به کلمهی محتوای کتاب مقدس خود است و تفسیر آن را برنمیتابد[۲]. بنیادگرایی یک اصطلاح قدیمی است که در گذشته در مورد متعصبین مذهبی، بخصوص آن دسته از مسیحیانی که حاضر به پذیرفتن هیچگونه تعبیر و تفسیری در کتاب مقدس خود نبودند، به کار میرفت[۳]. با این حال، باید دانست گرچه اصطلاح بنیادگرایی در کابرد عمومی در مورد یک گروه افراطی دینی به کار برده میشود، اما در واقع معنای دقیقتری دارد. مفهوم «بنیادگرایی» به معنای بازگشت به اصولی است که قوام و اساس یک دین است[۴]. واقعیت آن است که این واژه دارای بار منفی شدیدی است و توصیفی تحقیرآمیز میباشد. از همین رو، کاربرد این مفهوم در جهان اسلام و درباره گروههای اسلامگرا با اعتراض شدیدی همراه بوده است و کسی این عنوان را بر خود نپذیرفته است[۵]. نویسندگان غربی نیز از این اصطلاح تنها برای اشاره به گروههای افراطگرا استفاده میکنند[۶].
تاریخچه بنیادگرایی
«بنیادگرایی»، آن گونه که امروزه به کار برده میشود، تنها یک اصطلاح تازه به وجود آمده است که تا حد زیادی به بافتهای تاریخی و فرهنگی پروتستانیزم در سالهای دهه ۱۹۲۰ ایالات متحده آمریکا مرتبط میشود[۷]. این مفهوم در اوايل قرن بيستم، در امريكا و دربارهی گروهی از مسيحيان پروتستان به كار رفته است كه با اعتقاد به وحيانی بودن واژگان و عبارات كتاب مقدس مسيحی، بر عمل به مضامين آن تاكيد كرده و همچنين نگرش مدرنيسم غربی به دين را رد میكردند[۸]. با این حال، واژهی بنیادگرایی در کاربرد معاصر آن، مرتبط با تمامی ادیان بزرگ جهان است (اسلام، یهود، هندویسیم، آیین سیک، بودا و مسیحیت) و به نوعی حرکت یا طرح دینی– سیاسی اشاره دارد، نه فقط یک ادعای محض درباره حقیقت متن کتابهای مقدس[۹].
بنیادگرایی اسلامی
بنیادگرایی اسلامی، نهضتی که بر ارزشهای اولیهی اسلامی معتقد بوده و پیشرفت و رفاه کشورهای اسلامی را در بازگشت به آن ارزشها میداند، نه پیروی از الگوی کشورهای غربی یا شرقی. جنبش بازگشت به ریشهها و اصول اسلامی در آغاز قرن چهاردهم اسلام، پویایی درونی نیرومندی کسب کرده و مظاهر سیاسی ،اقتصادی واستراتژیک عمدهای از خود بجای گذاشته است. از سوی دیگر، بنیادگرایی اسلامی، در چند دهه گذشته، شکل مبارزاتی نیز یافته و در کشورهای مختلفی، جلوهگر شده است[۱۰]. در میان فرق اسلامی، شاید هیچ گروهی همچون سلفیه، به اندیشه بنیادگرایی پایبند نبودهاند. سلفیگری نماینده تام و تمام بنیادگرایی در تاریخ اسلام است که همه اصول مثبت و منفی آن را در حد کامل به کار گرفته و سخت بر آنها پایبند بوده است[۱۱]. همین مواضع جزمگرایانه نزد گروههای بنیادگرای مذهبی در جهان اسلام، نظیر سلفیه، در مواجهه با تغییرات اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک باعث شده تا دین اسلام به عنوان یک دین بنیادگرا در مغرب زمین شناخته شود[۱۲]. هرایر دکمجیان در کتاب معروف خود به نام «گونهشناسی جنبشهای اسلامی معاصر» معتقد است که جهان اسلام، بیش از دو قرن شاهد بحرانهای اجتماعی - فرهنگی، اقتصادی و از همه مهمتر روحی بوده است و او در خصوص عوامل پیدایش تروریسم منطقهای، یک دستهبندی را ارائه داده که «بحران هویت»، «تضاد طبقاتی» و «بحران فرهنگی» جزئی از آن قرار میگیرند. مجموع این بحرانها منجر به خلق گروههای بنیادگرای اسلامی شدهاند[۱۳]؛ از جمله گروه تروریستی «داعش» که آخرین ورژن ویروس بنیادگرایی افراطی اسلامی[۱۴] است. در مقابل، در ایران با وقوع انقلاب اسلامی، به خاطر تجربه روشنفکری دینی و حکومت دینی مبتنی بر آن، نوعی مصونیت در مقابل این جریان به وجود آمد و از این منظر، تجربه ایران میتواند الگویی برای جهان اسلام در مقابل بنیاد گرایی باشد[۱۵].
نسبت بنیادگرایی و روشنفکری دینی
گرچه در بدو امر، بنیادگرایی دینی و نواندیشی دینی، دو جریان در مقابل یکدیگر تصور میشوند، اما واقعیت آن است که نمودها و رگههایی از بنیادگرایی را میتوان در جریانات نواندیش دینی مشاهده کرد[۱۶]. نمونه این مطلب، در شخصیت و افکار سید جمالالدین اسدآبادی دیده میشود. سیدجمال از آنجا که میخواست از دین یک تعریف کلی ارائه کند و رفاه و مدنیت را به شکل تمام به نفع دین مصادره کرده و به دین نسبت دهد، لذا ناچار بود دین را از سنت موجود جامعه اسلامی جدا کرده و یک دین بنیادگرا و رادیکال ارائه نماید[۱۷]؛ دینی که غیر از دین موجود در جامعه است و به گذشته اشاره دارد. اساسا هر چه یک اندیشه کلیتر و جهانشمولتر باشد، همان قدر رادیکال خواهد شد. اصولاً اندیشهها تمایل دارند جهانشمول باشند و همین امر باعث رادیکال شدن آنها میشود. سید جمال گمان میکرد ما مسلمانان دو راه داریم: یا دین را از جامعه جدا کنیم و به دوره پیشامدرن بازگردیم، یا آنکه دین را با علوم جدید تطبیق دهیم. سید جمال انتخاب اول را برگزید[۱۸]. تا پیش از این، گمان بر این بود این دو تفکر در مقابل هم هستند؛ اما در جهان امروز این مسأله روشن شده که این دوگانه ساختگی است؛ سکولاریسم، یعنی جداکردن دین از جامعه، باعث رادیکال شدن دین خواهد شد؛ زیرا دین امری فرهنگی است، نه امری اعتقادی و فلسفی صرف و این نکته تا به امروز مغفول بوده است. دین را نمیتوان از نشانگان فرهنگی آن جدا کرد. سکولاریسم میخواست این کار را انجام دهد و همین امر باعث شد دین رادیکال شود و جریاناتی مثل سیدجمال حاصل همین فرآیند هستند[۱۹].
نقد مفهوم «بنیادگرایی» در جهان اسلام
بنیادگرایی مفهومی است که دو ویژگی ساختاری و رفتاری را داراست. ویژگیهای ساختاری این جریان، هویتگرایی، تضاد با مدرنیته و نگاه ایدئولوژیک به دین بوده و ویژگیهای رفتاری آن، عملگرایی و «جهادگرایی» است[۲۰]. بر اين اساس، بنيادگرايی در تقابل با مدرنيسم غربی شكل گرفته است. بر همین مبنا، دنیای غرب از طريق غيریتسازی برای خود و نفی آن، بنيادگرايی دينی را در تقابل با خود تعريف كرده است و بر اساس چنين شاخصی، آن را با تعميم از نمونه نخست (گروههای افراطی و سلفی) به تمامی نگرشهای دينی كه در تقابل با غرب مدرن میباشند، اطلاق كرده است[۲۱]. از این رو برداشت غربیها از این مفهوم، دارای بار معنایی بهشدت منفی است و آنان قصد دارند با حمل بنیادگرایی به تمام جریانهای اسلامگرا، کل مسلمانان را خشونتطلب، متعصب و حتی تروریست معرفی کنند[۲۲]. فراتر از این، متاسفانه برخی در درون جهان اسلام و حتی در کشور ایران، به صورتی نادرست و تحت تاثير این ادبیات غربی، اين واژه را در مورد نيروهای ارزشی و اسلامگرای داخلی، به صورت منفی به كار میبرند. در چنين كاربردی، اين مفهوم با تحجرگرايی و عقل ستيزی مترادف میگردد[۲۳]. و پرواضح است که این نسبت به بسیاری از جریانهای طرفدار اسلام قابل استناد نیست. نامطلوب قلمداد شدن يك مكتب يا ديدگاه با اين برچسب، صرفا بر اساس جريان مسلط غرب است. از اين رو ما در جهان اسلام نيز میتوانيم به همين ميزان، غرب را كه در صدد است به صورت تحكمآميزی، فرهنگ، انديشهها و اصول خود را بر ديگران (و از جمله ما) تحميل کند، «بنيادگرا» بدانيم. غرب در عمل نيز نشان داده است كه همواره چنين رويهای را نسبت به جهان غير غربی داشته است[۲۴]. بنابراین بهتر آن است كه ما در جهان اسلام، در تحليل و شناسايی ديدگاهها و مكاتب خود از چنين عنوان و برچسبی استفاده نكنيم. در واقع چنين واژگانی به دليل اشراب شدن بار منفی خاص، ديگر واژگان مناسبی برای تحليلهای علمی نيستند و بيشتر، خصلتی ایدئولوژیک و ارزشگذاریشده يافتهاند[۲۵].
نسبت شیعه و بنیادگرایی
بنابر نظر اندیشمندان این حوزه، شیعه فرقهای بنیادگرا نیست و احتمال بنیادگرایی نیز در آن نمیرود[۲۶]. برای این امر چند دلیل برشمرده شده است. نخست آنکه در تشیع، به دلیل اختلاف در منظر دینی – سیاسی با اسلام رسمی و دولتی دوران خلفای اموی و عباسی، تسامح و رواداری در برابر اندیشههای بیگانه و دگر اندیشان و غیرمسلمانان ریشه دارتر بوده است. به طور نمونه، در تشیع «جهاد» تنها در شکل دفاع در برابر تجاوز دشمن توجیه بردار است و کفر کافران توجیه کننده جهاد بر ضد آنان نیست[۲۷]. دوم، عنصر خردگرایی و اجتهاد است که در نظام حقوقی و الهیات شیعی به رسمیت شناخته شده است. این عناصر، نوسازی و نو اندیشی را در فقه و کلام شیعه هموارتر کرده است کرد. سوم وجود عنصر «تأویل» در اندیشه تفسیری شیعه است که زمینه را برای تفسیرهای متفاوت از دین همواره باز گذاشته است. معنویت باطنی که به یاری عنصر تأویل در اندیشه شیعی ریشه گرفته است، دین را در اندیشه شیعی، به ساحت ربط وجودی انسان با امر قدسی که در مفهوم «ولایت» خلاصه میشود، ارتقا داده است. همین امر ضمن حفظ هویت دینی و معنوی مذهب، میتواند هرگونه ظاهربینی و قشری گری در تلقی از دین را طرد و نفی کند[۲۸] و آن را از افتادن در ورطه بنیادگرایی مصون دارد. در نظر اندیشمندان، راهکار نابودی تفکرات بنیادگرایانه در جهان اسلام نیز، تئوریزه کردن همین فرهنگ اصیل اسلامی و شیعی است[۲۹]. البته برخی اندیشمندان عقیده دارند درون شیعه نیز رگههایی از بنیادگرایی قابل رصد است. یکی از نمونههای این مسأله که میتواند به عنوان سرچشمههای نوعی از سلفیگری در شیعه تلقی شود، تفسیر المیزان علامه طباطبایی است. این تفسیر بر اساس یک مبنای اندیشه ای (تفسیر قرآن به قرآن) نگاشته شده و در این تفسیر، گرچه بحثهای روایی مطرح شده است، اما هیچ ارتباط ارگانیکی بین خود تفسیر و این بخش وجود ندارد[۳۰]. نمونه دیگر را میتوان با دکتر علی شریعتی شناخت. نتیجه کار او را میتوان در عبارت معروف: «حسبنا کتاب الله» خلاصه کرد. وی معتقد بود ما باید اسلام را از قرآن بفهمیم و روایات ناسالمتر از آن هستند که بتوانند مبنای فهم قرآن قرار بگیرند[۳۱]. این سنخ از افراد، نوعی از بنیادگرایی مبتنی بر قرآن را بهنمایش گذاشتهاند. این برداشت از شخصیت شریعتی مخالفانی نیز دارد. مخالفان معتقداند شریعتی تیغ بنیادگرایی را در کشور ایران کُند کرده است. شریعتی برای ما امکانی فراهم کرد تا بتوانیم بدون آن که به اندیشههای تئولوژیک در چارچوب بنیادگرایی تن دهیم، بتوانیم تفسیر دینی و معنوی از جهان داشته باشیم. شریعتی به ما نشان داد که میتوانیم میان مدرنیته یا مدرنیسم و بنیادگرابودن، امکان دیگری را در نظر بگیریم و میان زیست جهان مدرن و سنت تاریخی خود، نوعی دیالکتیک و گفتوگو برقرار کنیم[۳۲].
منابع
ایکنا
ویکیپدیا
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه حوزه
دانشنامه پژوهه
امامت پدیا
ارجاعات
- ↑ ویکی پدیا؛ دانشنامه آزاد فارسی
- ↑ دانشنامه پژوهه
- ↑ دانشنامه پژوهه
- ↑ بنیادگرایی
- ↑ دانشنامه آزاد فارسی
- ↑ ویکی پدیا
- ↑ امامت پدیا
- ↑ درنگی در مفهومشناسی بنيادگرايی اسلامی
- ↑ دانشنامه پژوهه
- ↑ دانشنامه پژوهه
- ↑ امامت پدیا
- ↑ دانشنامه پژوهه
- ↑ هستیشناسی بنیادگرایی اسلامی برپایه بحرانهای سهگانه
- ↑ داعش، آخرین ورژن ویروس بنیادگرایی افراطی اسلامی
- ↑ سمینار بینالمللی شریعتی و آینده علوم انسانی آغاز به کار کرد
- ↑ نمود رگههایی از بنیادگرایی در نواندیشی دینی
- ↑ اندیشه «سیدجمال» چگونه به بنیادگرایی و رادیکالیسم منجر شد
- ↑ اندیشه «سیدجمال» چگونه به بنیادگرایی و رادیکالیسم منجر شد
- ↑ اندیشه «سیدجمال» چگونه به بنیادگرایی و رادیکالیسم منجر شد
- ↑ برجستهشدن بنیادگرایی سناریوی غرب است/ راهکار مقابله با تکفیر
- ↑ درنگی در مفهومشناسی بنيادگرايی اسلامی
- ↑ برجستهشدن بنیادگرایی سناریوی غرب است
- ↑ درنگی در مفهومشناسی بنيادگرايی اسلامی
- ↑ بررسی شاخصها و معيارهای بنيادگرايی در اديان و مذاهب
- ↑ بررسی شاخصها و معيارهای بنيادگرايی در اديان و مذاهب
- ↑ چرا شیعه بنیادگرا نمیشود؟
- ↑ چرا شیعه بنیادگرا نمیشود؟
- ↑ چرا شیعه بنیادگرا نمیشود؟
- ↑ هستیشناسی بنیادگرایی اسلامی برپایه بحرانهای سهگانه
- ↑ فرجام موج سوم بنیادگرایی اسلامی چیست؟
- ↑ فرجام موج سوم بنیادگرایی اسلامی چیست؟
- ↑ نافرهیختگان، شریعتی را به تاریخ پیوسته میدانند / شریعتی متفکر آینده ماست