انزجار (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی انزجار

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «تبرأ»، «قلی»، «مقتی».

مترادفات «انزجار» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
تبرأ ریشه برأ مشتقات برأ
وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ أَنِّى قَدْ جِئْتُكُم بِـَٔايَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّىٓ أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ ٱلطِّينِ كَهَيْـَٔةِ ٱلطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًۢا بِإِذْنِ ٱللَّهِ وَأُبْرِئُ ٱلْأَكْمَهَ وَٱلْأَبْرَصَ وَأُحْىِ ٱلْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ ٱللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِى بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
قلی ریشه قلی مشتقات قلی
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ
مقتی ریشه مقت مشتقات مقت
وَلَا تَنكِحُوا۟ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةً وَمَقْتًا وَسَآءَ سَبِيلًا

معانی مترادفات قرآنی انزجار

«تبرأ»

اصل‏ بُرْء و بَرَاء و تَبَرِّي‏- ناراحت شدن از چيزى است كه مجاورت، و هميارى با آن ناپسند و مكروه و گلوگير است، و لذا مى‏گويند:

بَرَأْتُ‏ من المرض- بَرَأْتُ‏ من فلان- تَبَرَّأْتُ‏ و أَبْرَأْتُهُ‏ من كذا و بَرَأْتُهُ‏ و- رجل‏ بَرِي‏ء و- قوم‏ بُرَآء و بَرِيئُون‏.

كه در آيات زير افعال مختلف آن در معنى بيزارى و إنزجار و تنفّر بكار رفته است، خداى عزّ و جلّ فرمايد: (بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏- 1/ توبه) و (أَنَّ اللَّهَ بَرِي‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ‏- 3/ توبه) و (أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِي‏ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ‏- 41/ يونس)، (إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏- 4/ ممتحنه) و (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي‏ بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ‏- 26/ زخرف) و (فَبَرَّأَهُ‏ اللَّهُ مِمَّا قالُوا- 69/ احزاب) و (إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا- 166/ بقره) كه تماما در معنى بيزارى است و البارى‏- در معنى ايجاد كننده، در وصف پروردگار بكار مى‏رود و خاصّ اوست مانند آيات (الْبارِئُ‏ الْمُصَوِّرُ- 24/ حشر) و (فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ‏- 54/ بقره).

بريّه‏ يعنى آفريده و مخلوق، گفته‏اند اصل واژه- بريّه- همزه است كه حذف‏ شده است مانند- بريت العود: چوب را تراشيدم، ناميده شدن مخلوق به- بريّه- براى اين است كه اصلش- مبريّه- يعنى اسم مفعول از- برى- است كه به معنى خاك است، چنانكه خداى فرمايد (خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ‏- 20/ روم) و (أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ- 7/ بينه) و (شَرُّ الْبَرِيَّةِ- 6/ بينه).[۱]

«قلی»

الْقِلْي: شدت بغض و ناراحتى.

ميگويند- قَلَاهُ‏، يَقْلِيهِ‏ و يَقْلُوهُ: او را دشمن داشت و مورد خشم قرار داد در آيه:

ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‏ (3/ ضحى)در آيه: إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ‏ الْقالِينَ‏ (168/ شعراء) كسى كه- قَالِين‏- را در اين آيه (واوى) يعنى از- قلو- به معنى تير انداختن بداند چنانكه مى‏گويند:

قَلَتِ‏ النّاقةُ براكبها قَلْواً: شتر، سوارش را افكند و از او پيشى گرفت، يا اينكه:

قَلَوْتُ‏ بالقُلّة: قله كوه را ترك كردم و پشت سر گذاشتم، گويى كه- مقلو- همان كسى است كه قلبش از شدت دشمنى با او، او را طرد مى‏كند و نمى‏پذيردش.

و كسى كه- قالين- را در آيه اخير از- قَلَى‏، يَقْلِي‏ و قلي- بداند آنرا از عبارت:

قَلَيْتُ‏ البسرَ و السّويق على‏ المِقْلَاةِ- گرفته است يعنى آب سرد بر آن‏ ريختم‏ (معنى آيه اينست كه حضرت لوط عليه السّلام به قوم زشتكارش ميگويد من از كردار زشت‏تان بيزارم و آنرا طرد ميكنم).[۲]

«مقتی»

مَقْت‏ بغض و كينه شديد از كسى كه كار بد ميكند و تو او را در مشيت كارى مى‏بينى.

فعلش- مَقَتَ‏ مَقَاتَةً- اسم فاعل‏ مَقِيت‏ است كه در ثلاثى مزيد هم- مَقِيت‏ و مَمْقُوت‏ است. در آيه گفت: إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا- النساء/ 22.

كه زشتى و تبهكارى و روش ناپسند هر سه با هم ذكر شده ازدواج مرد با زن پدرش- نكاح‏ الْمَقْت‏- ناميده شده، مُقِيت‏- اسم فاعل از قُوت است‏[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 265-264
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 245-244
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 235